خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

خیلی پراکنده

دانش آموز پنج سالم(پسر): تو چشمات عسلیه!

من: تو چطوری می دونی "عسلی" چه رنگیه! تو که خیلی کوچولویی!

دانش آموز پنج سالم(پسر): آخه رنگ چشمای خاله م هم عسلیه. یه شعر برات بخونم؟

من: نه بذار بعد از کلاس تو دفتر برام بخون

دانش آموز پنج سالم(پسر): دست بده بگو قول می دی بذاری شعرمو بخونم

من: قول می دم

بعد از کلاس

دانش آموز پنج سالم(پسر): سوسن خانوم، ابرو کمون، چشم عسلی، سوسن خانوم( و ادامه شعر...)


******

صبح مامان رفت آزمایشگاه و خانوم دریل رو دید. خانوم دریل کلی مامان رو بوس کرد و از من پرسید  و گفت برای عروسی من آماده شدین؟(ایش! اصن تو مهمی؟) و بعد به مامان گفت نمی خواین من و شوهرمو خونتون دعوت کنید؟(واااای چقد سوژه داشته باشم واسه نوشتن!! فکر کن!)

 

 

 ******

 

اصلا مهمون باید عین همین دوست جان من باشه. با من صبحونه بخوره، عکس بگیره، شوخی کنه، حتی توپ بازی کنه، کتاب بیاره، عود بیاره، خودکار دزدی بیاره، و آخرش هم بگه بهترین صبح تا شب سالش بوده.

کتاب های خریداری شده از نمایشگاه کتاب ، توسط دوست جان، همین دیروز به دست من رسیده و من هنوز تو شوکم! چون قرار بود آخر خرداد اینارو برام بیاره. یوهوووووووووووو!!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
Unknown 27 اردیبهشت 1394 ساعت 15:19 http://www.m283.blogfa.com

چه خوبه اینجا:) منم باید یه دونه بسازم.
بی صبرانه منتظر مهمونی دریلم

حتما بساز
اه اه خدا نکنه:-*

شاپری 27 اردیبهشت 1394 ساعت 15:39

چشم عسلی


منم ناراحتم بلاگفا بسته شده :((

:-*
ننوشتن کارای روزانه م برام خیلی سخته

پریسا 27 اردیبهشت 1394 ساعت 17:26 http://ghasedakvamah.blogfa.com/

سلام
خوشگل بود
مثل همیشه
نوشتم که بدونی اومدم اینجا

مرسی از تو :-*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد