خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

پریود

الان که دارم اینو می نویسم یه کم از دست مامانم ناراحتم چون خیلی لوس شده. همش دارم نازشو می کشم هر چی می گه قبول می کنم. از جونم واسش مایه میذارم بازم لوسه. قبلا اینجوری نبود. خیلی قوی بود. قبلا من کم می آوردم اون آرومم می کرد. الان بر عکس شده. با این تفاوت که من اون موقع ها حرفاشو قبول می کردم و خوب می شدم. اما اون الان فقط سکوت می کنه. حسادتش نسبت به بعضیا بیش از حد شده. همش غصه می خوره. انگار همش من مقصرم. 

این چیزایی که می نویسم به خاطر مشکل فیزیکی ای که در حال حاضر دارم هم هستا. توی این شرایط آدم هر چیزی رو بزرگتر و ناراحت کننده تر می بینه. 

خودمم آدم گندی ام. مثلا کسی نباید حرفی راجع به بابام یا گذشته م بزنه مگه اینکه خودم بخوام. خودم شروع کنم. یا مثلا جدیدا خیلی از فکرای گذشته توی سرم می پیچه و عصبانیت همه وجودمو پر می کنه. توی تاکسی، توی اتوبوس، یهو از عصبانیت انگشتای پامو تو کفشم فشار می دم و چشامو می بندم. بعدش به خودم میام و سعی می کنم به چیز دیگه ای فکر کنم با همه این حرفا، هنوزم کسی اجازه نداره خودش حرفی رو راجع به گذشته من شروع کنه. مگه اینکه خودم بخوام.

یادتونه یه خانومی بود که تو بورس باهاش آشنا شده بودم و خیلی ازش بد می نوشتم؟ بعدشم چند هفته پیش اینجا نوشتم که باهاش دوست شدم و برام مثه خواهره؟ خب آدرس وبلاگمو بهش دادم. الان دیگه اونم می تونه چرت و پرتای منو بخونه. اسمش ربابه. مثل خواهرمه. شایدم نزدیکتر از خواهر. تو این مدت خیلی باهاش صمیمی شدم. اونقد که نمی تونم تصور کنم نباشه. از آدمای واقعی خوشم میاد.

امروز خیلی کم درس خوندم. حالم از این نوع درس خوندنم بهم می خوره. فردا آموزشگاه تعطیله. خیلی گشنمه. 

می دونم چطوری حالمو خوب کنم. بعد از ناهار یه قسمت از f.r.i.e.n.d.s رو می بینم.

نظرات 1 + ارسال نظر
شاد 7 مرداد 1394 ساعت 15:18 http://itsforme.blogsky.com

سلام
من مجانی فیزیک درس میدم
اگه دوستای وبلاگی دبیرستانی داری خیلی ممنون میشم وبلاگ منو معرفی کنی
متشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد