همیشه از شب بدم می اومده. دوست دارم زودتر صبح شه و همه چی به حالت عادی خودش برگرده. دیشب اولین باری بود که دلم نمی خواست شب تموم شه. آرامش خوبی توی لحاف بود و می شد چند روز همونجا خوابید.
راستی پست هایی مثه پست قبل رو که می ذارم ربطی به حال خودم نداره. و اصلا راجع به خودم و زمان حال و اتفاقات روزمره نیست. یهو یه چیزی میاد توی فکرم و دوست دارم اینجا بنویسم.همین.
آورین وبت خیلی عالیه ،
فقط بینه نوشته هات یه فاصله بزاری بهتره ،
چسبون چسبون باشه ،
حسه خوندمو از ٱدم می گیره ........
-
توی یکی از پستاتون گفته بودید که ،
یه سری کارای گذشته باعث میشه ،
نتونی قشتگ کارای امروزتو انجام بدی ،
باس بگم فکر به گذشته ،
چه اتفاق های خوب و چه بد جز بدبختی هیچی نمیاره ،
همیشه نگاهت به جلو به آینده باشه ،
اینجوری خیلی بهتره ....
موفق باشید .
کیبوردم خرابه
من هرکاری که کنم همیشه خوشبخت ترین ادم روی زمینم
و نگفتم نمی تونم کارامو قشنگ انجام بدم با دقت نمی خونیا