خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

رک

خیلی ناراحتم و سنگینی ای رو به اندازه وزن یه کوه روی قلبم حس می کنم. تنها جایی که توش راحت بودم همین وبلاگم بود که دیگه اینجا هم از دست دادم. و الان نمی تونم بنویسم چرا ناراحتم.  قبلنا وقتی آرام وبلاگمو می خوند، هیچوقت راجع به نوشته هام باهام حرف نمی زد. می دونست من از این نوشته ها جدام. بدون اینکه من بهش بگم! اما متاسفانه جمعی از دوستان هستن که بعد از خوندن نوشته های وبلاگم، اصرار بر این دارن که درموردش جایی بیرون از وبلاگ هم صحبت کنن! و از من جواب هم بخوان! من بار ها محترمانه به خودشون گفتم که از این کارشون ناراحت می شم، عذاب می کشم. اما بی فایده بوده. اینکه اینجا کسی برام کامنت بذاره و من با دو تا آیکن گل سر و ته قضیه رو هم بیارم خیلی برام راحت تره تا جداگونه جواب بدم و قبل جواب طومار حرفاشونو بخونم. فقط کافیه اینجا بنویسم احساس بدبختی می کنم. اون وقت اونا از هر مثالی استفاده می کنن تا من بگم باشه خوشبختم باشه..

همین چیزا باعث می شه که من الان نتونم ناراحتیم رو اینجا بنویسم. 

بعد از خوندن این پست دو نفر هستن که از من دلخور می شن یکیشون مهربانوی عزیز و زیبا، نفر دوم بیتای هنرمند شیرین زبون. که من اول ازشون عذر می خوام و بعد می گم که منظورم خیلی از خانومای محترم دیگه هم هست. 



نظرات 4 + ارسال نظر
رضا 27 آذر 1394 ساعت 21:48 http://hopeless-wanderer.blogsky.com/

واسه همین نباید ادرس وبلاگ دست کسی باشه. جای دوست و رفیق نیس :|
منم دوتا وبلاگ قبلیم تا لو رفت درجا بستم. -ــ-

نمی بندم
بخونن
تو همونی هستی که تو بورس بود؟

رضا 27 آذر 1394 ساعت 22:57 http://hopeless-wanderer.blogsky.com/

نه والا
من اولین بارمه میام بلاگت. البته درستش اینه که اولین باریه که کامنت گذاشتم :دی

مهربانو 28 آذر 1394 ساعت 10:05

متوجه شدم، کاملا حق داری اینجا هم یه جور حریم خصوصیه.
ببخش ناراحتت کردم ولی میدونم میدونی قصد ناراحت کردنتو نداشتم

مهربانو خودت می دونی که چقد دوستت دارم

leila 28 آذر 1394 ساعت 13:16

ثنا چرا ناراحتی؟

لوس:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد