خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

Cockney accent

دیشب تا ساعت سه داشتم مصاحبه های ادل رو نگاه می کردم. خیلی چیزا ازش فهمیدم. از ادکلن مورد علاقه ش تااااا بچگیاش و اینا.

تازه اسم  لهجه ش هم فهمیدم و کلییی سرچ کردم راجع بهش و هی جلوی آینه مثه ادل حرف می زنم :)))) 

همیشه از لهجه ی بریتیش بدم میومد ولی این دیگه خیییلییی باحاله :)) تو جنوب شرقی و شرق با این لهجه حرف می زنن. منظورم جنوب ایران نیستا :)) :|

فردا زنگ می زنم به دندون پزشک جدیدم و ازش یه وقت برای معاینه می گیرم. می گن کارش خیلی خوبه. و چون خانومه، از الان خوشحالم که می تونم روسریمو بردارم :))) 

نمی دونم امروز کتاب می خونم یا نه. ولی فرانسه حتما.

مامان می خواد برام کدو هم درست کنه. ولی من هنوز ناهار نخوردم چون ساعت 12 صبحونه خوردم.


دمبل

بنده مدتیست که بسیاااار خفن ورزش می کنم و چون دمبل( نه املاشو بلدم نه تلفظ) ندارم، دو تا بطری آب معدنی رو پر از آب می کنم و از اونا به عنوان دمبل استفاده می کنم =)))

اصلنم خنده نداره. با کمترین امکانات می ریم برا قهرمانی. 

عذاب وجدان

عذاب وجدان بدترین عذابیه که می شه داشت. اما آیا واقعا حس درستیه؟
اکثرا مامان و باباها برای تربیت کردن بچه شون از حس عذاب وجدان استفاده می کنن. یکیش مامان خود من که وقتی شیش ساله م بود و هنوزم انتظار داشتم تو خیابون بغلم کنن، مامان بهم می گفت انقد بغلت کردم کمرم درد گرفته. اینجوری منم دیگه نمی گفتم بغلم کن. اما همیشه یه حس بد ته دلم بود که من باعث کمر درد مامان شدم. که خیلی بعدا ازش پرسیدم واقعا کمرت درد می کرد؟ گفت نه.
یا مثلا باباها معمولا دستای خراشیده و سیاهشونو نشون می دن و می گن ما واسه شما زحمت می کشیم. که این ناخود آگاه حس عذاب وجدان رو به خانواده منتقل می کنه.
انواع تنبیه های دیگه هم هستن که این نتیجه رو می دن.
مورد بعدی می تونه زیر قول زدن باشه. درسته که خیلی مهمه هرکی سر قولش بمونه. اما اگر هم نموند به هر دلیلی، لازم نیست وقتی به خودش فکر می کنه حس بدی داشته باشه. ما باید اینو قبول کنیم که آدما عوض می شن. طرز فکرشون تغییر می کنه. شاید امروز که به یکی قول می دیم تا ابد باهات می مونم، واقعا اینو از ته دلمون می گیم. اما یه مدت دیگه، اون حس رو نداریم. دیگه لازم نیست خودمونو تباه کنیم و چون قول دادیم، پس بمونیم. و یا اگه ترکش کردیم، عذاب وجدان داشته باشیم. این زندگی ماست. خیانت هم ممکنه بکنیم، ولی خب دیگه کردیم. نمی شه که تا ابد هی غصه ی اینو بخوریم.
نمره ی بد گرفتن، عذاب وجدان درس نخوندن قبل از کنکور، عذاب وجدان "اونی نشدم که مامان می خواست" ، عذاب وجدان " هرچقدم زحمت بکشم باز زحمتای مامان و بابام جبران نشد" ، عذاب وجدان " خیلی واسم زحمت کشید ولی بهش خیانت کردم" ، عذاب وجدان " بازم شیرینی خوردم نکنه چاق شم" ، و. . . چیزی جز عذاب نیست. خودمونو از این فکرای محدود کننده رها کنیم. این فکرا فقط باعث می شه اون پایین بمونیم، وقتمونو هدر بدیم و لذت نبریم.
می دونم این نوشته رو اگه بخونین خیلیاتون ممکنه باهاش مخالف باشین. ولی عذاب وجدان نگیرین اگه با من مخالف بودین :)))

افرین

شما همینجور انرژی مثبتو داشته باشین تا من بیام یه پست بذارم درمورد عذاب وجدان.