خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

دست شویی، این گوهر نایاب

پنج شنبه که رفته بودم عصب کشی کنم یکی از سخت ترین روز های زندگیم بود. شاید فکر کنید بخاطر عصب کشی می گم سخت بوده. نه! بخاطر دشویی!(دست شویی)
چون بعد از دندون پزشکی باید می رفتم کلاس موسیقی(اون دحتره لطفا باز بیاد کامنت بذاره بهم بگه خفن مایه. پلیییییز) مامانم یه آبمیوه گذاشت تو کیفم گفت بعد از دندون پزشکی بخور تا فشارت نیفته. وقتی توی مطب منتظر بودم تا نوبتم بشه، دیدم گشنمه و ترسیدم اون تو فشارم بیفته. تصمیم گرفتم آبمیوه رو بخورم. وقتی آخرین قطرش رو هم خوردم خانم منشی گفت خانم خانومیان بفرمایید داخل. خب من اون موقع نیازی به دشویی نداشتم!خانم دکتر ازم پرسید نمی ترسی؟ گفتم نه! گفت افرین چقد شجاع! یه آمپول بی حسی زد و گفت اگه باز احساس درد کردی بهم بگو. بعدش احساس کردم که باید برم دشویی ولی روم نشد بگم. قیژ قیژژژ شروع شد و منم گفتم آره درد گرفته. بازم آمپول زد. یعنی چهار تا آمپول زد کلا تا بی حس شه. ابروهامو پیشونیم هم بی حس بود! در این حد. اما سنسور های دسشویی اصلا حسشونو از دست نداده بودن و من هر لحظه بیشتر حس می کردم که باید برم دشویی و انگشتامو روی هم فشار می دادم و اونجا که دیگه ده تا سوزن توی دندونم بود دستمو آوردم بالا و به زور گفتم می تونم یه چیزی بگم؟ گفتن نه نه!
وای یعنی هی فکر می کردم ممکنه اینجا آبرو ریزی کنم؟ بعد دکتر بهم بگه خانم خانومیان از این به بعد پوشک بپوش! باور کنید راست می گم! هی میخواستم حواسمو پرت کنم ولی مگه می شد. اخر که کارش تموم شد گفت خب حالا بگو میخواستی چی بگی. گفتم دست شویی!!میخوام برم دست شویی! :/ مامانم منو بیرون اتاق دید گفت ای وای خیلی درد داری؟ گفتم نه مامان دست شوییییییییی.
خلاصه که قبل از عصب کشی ابمیوه نخورید بذارید فشارتون بیفته.
البته بعدش بی حسی رفت و تا صبح دندون درد داشتم و به هرکی که فکرم رسید فحش دادم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد