خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

ماجرای چتر تیز من

این چتر هم معضلیه واسه من. چتر من از این بلنداست که ته ش یه میله ی تیز داره. هرموقع که میخوام تو تاکسی بشینم میله ش میخوره به پام و کبود می شه و داغون می شم. دیشب که داشتم سوار تاکسی می شدم(صندلی جلو)، بدون اینکه بفهمم چتر رو به صورت افقی گرفته بودم و اون میله ش خورد تو شکم گنده ی راننده :| میله ش هم تیزه دیگه! دل و روده ی راننده ریخت بیرون. یعنی خون پاشیده بود به در و دیوار :/ بعد به راننده گفتیم آقا چرا حرکت نمی کنی پس؟ گفت دل و رودم بیرونه تمرکز ندارم. یه خانم میانسالی پشت نشسته بود گفت من نخ و سوزن دارم می تونم شکمتو بدوزم. خلاصه آوردیمش جلو و اونم نخ و سوزنشو درآورد و گفت ای وای عینکمو نیاوردم. حالا چجوری سوزن نخ کنم؟؟؟ بهش گفتم بده من خودم برات سوزن نخ می کنم. اصن تو خونه هم همیشه خودم سوزن نخ می کنم. گفت دستت درد نکنه ننه! سوزن نخ کرده رو دادم بهش و با دو تا اقای دیگه که اون پشت نشسته بودن همگی کمک کردیم که دل و روده رو بذاریم سر جاش تا اون خانمه بدوزه بره. خانمه گفت من همیشه موقع دوخت و دوز هایده گوش می دم مادر. کسی نیست اینجا هایده بخونه؟ گفتم چرا!!! خودم برات میخونم. در حالیکه ته چترمو که دل و روده ای شده بود و زیر بارون گرفته بودم تا تمیز شه، زدم زیر آواز:
این جداییا قصه ی روزگاره/ زندگی هنوز خوشگلیاشو داره/ زندگی هنوز خوشگلیاشو داره
یهو راننده دو تا سرفه کرد گفت ای بابا چرا جداییا باید قصه ی روزگار بشن؟ چرا با هم بودنا قصه نمی شه؟ بهش گفتم وسط هایده خوندن نپر! گناهه! گفت چشم.توبه ! توبه !  ادامه دادم:
به دنبال دلم نیست/ دل با دیگرونت/ خدا نکنه که آتیش/بگیره آشیونت
خانمه که داشت می دوخت گفت وااا ننه! یارو دلش با دیگرونه، بعد میگی آشیونه ش آتیش نگیره؟ این هایده خدا بیامرز چه با مروت بوده! گفتم بله مادر جان اصلا همین کارای هایده ست که منو عاشق خودش کرده. گفت خب کارم تموم شد قیچی دارین نخو ببرم؟ گفتیم نه! یکی از اون آقاها که تازه سیگارش تموم شد گفت مادر جان با دندونت ببر. خانمه گفت دندونم مصنوعیه نخ نمی بره! اون یکی آقاهه گفت داداش فندکتو روشن کن نخ و بسوزونیم. آقاهه گفت من فندک ندارم همینم با کبریت سیگار فروشیه روشن کردم. گفتم بابا حالا مگه چی می شه نخه آویزون باشه؟ خیلی هم شیکه. لازم نیست ببری. همه موافقت کردن و به افتخار خانمه دست زدیم و راننده هم ماشینو روشن کرد تا مارو برسونه که یهو آقا پلیسه سووووت زد گفت اییییست!

این داستان مسخره ادامه دارد. . . 

نظرات 2 + ارسال نظر


ماها هم که کلا....
نشستیم تا آخر خوندیم

:)))) ادامه داره ها

Neg 17 آبان 1395 ساعت 16:54

قیافشو :))))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد