خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

ماجرای چتر تیز من (2)

آقا پلیسه سوووت زد گفت ایییست. راننده هم محکم ترمز کرد و شکمش خورد به فرمون. شیشه رو آوردیم پایین گفتیم بله اقای پلیس؟ گفت آقای راننده می شه بپرسم کمر بند ایمنیتون کجا رفته؟ آقای راننده گفت جناب سروان شما بیا شکم منو ببین. تازه دوختنش. اگه کمربند ببندم یهو میترکه و دوباره دل و روده م می ریزه بیرون. خانمه (همون خیاطه) گفت منم دیگه حوصله ی دوختن ندارم مادر! اقا سیگاریه گفت منم خانمم منتظرمه بهتره زودتر راه بیفتیم. اون یکی آقاهه خندید گفت ای زن ذلیل. آقا یهو این سیگاریه با مشت کوبید تو دهن یارو. آقا پلیسه هم شاهد جریان بود. منم که داشتم چترمو محکم تر می بستم تا یهو تو تاکسی باز نشه تازه فهمیدم این دوتا دعواشون شده. این یقه اونو بگیر. اون یقه  اینو بگیر. خانمه اون جلو جییییغ می زد راننده می گفت حرمت شکم دوخته ی منو داشته باشین. منم گشنه م بود و تازه از اموزشگاه داشتم می رفتم خونه نای جیغ زدن نداشتم. آقا پلیسه تفنگشو درآورد و یه تیر هوایی خالی کرد گفت همتون پیاده شین! شماها مشکوکین. کی تاحالا راننده ی شکم دوخته دیده؟ ته چتر این خانم چرا خونیه؟ همتون پیاده شین. راستش من از بچگی از زندان می ترسیدم تا اینکه سریال فرار از زندانو دیدم و فقط به عشق اسکوفیلد می تونستم این اتفافاتو تحمل کنم. پلیسه به دستمون دستبند زد و آلت جرمو (چتر) انداخت تو کیسه و هممونو سوار کرد برد کلانتری. حالا مامان منم هی اون وسط اس ام اس میداد میگفت کجایی؟ من میگفتم زندانم. می گفت مسخره بازی درنیار زودتر بیا خونه. هیچکی حرف منو باور نمی کنه. تو کلانتری از بس شلوغ بود مارو با دستای دستبند زده نشوندن رو نیمکت. من و خانمه دستمون با دستبند به هم وصل بود. راننده و سیگاریه هم به هم دیگه. اون یکی آقاهه هم دستبندشو بستن به نیمکت. خانمه گفت مادر صدات خیلی خوب بودا! گفتم پس چییی حالا کجاشو دیدیییی. آهنگ درخواستی بده واست بخونم. خانمه گفت از جاستین بیبر چیزی بلدی؟ گفتم به به شما هم اهل دلی انگار. این جاستین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست. گفت ننه مثه دخترم دوستش دارم. دستمو اوردم بالا گفتم اواااا خااااانم جاستین بیبر پسره ها! گفت اووووووه میشه دستتو تکون ندی؟ مثه اینکه بهم وصلیما! حالا پسر و دخترش فرقی نداره مهم اینه که بچه سالم باشه. یه دهن بخون برام. منم خوندم:
Baby baby ohhhhhh baby baby oooooooh
یهو همه دورمون جمع شدن و جناب سرهنگم از اتاقش اومد بیرون گفت کوش؟ کجاست؟ جاستین بیبر کجاست؟ اومده ایران؟  دستگیرش کنین!
اینور بگرد اونور بگرد. جاستین بیبر کجا بود؟! من و خانمه هم به در و دیوار نگاه می کردیم که یعنی مثلا ما بی تقصیریم. تا یهو جناب سرهنگ چشمش افتاد به من. گفت عه! خانم خانومیان!!! اینجا چیکار می کنی؟؟؟


این مزخرفات ادامه دارد . . . 

نظرات 2 + ارسال نظر

یا جلب مقدس :|

یا ابرفرض

بقیه داستانت چی شد؟
احیانا به منم یه سر نزنیااا

می نویسمش خب
اوکی سر نمی زنم :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد