خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

ماجرای چتر تیز من(3)

جناب سرهنگ اومد بیرون منو دید گفت عه خانم خانومیان اینجا چیکار میکنی؟ دیدم بله جناب سرهنگ بابای یکی از دانش آموزامه. گفتم آقا خدا این چتر تیز منو لعنت کنه. موقع خریدنش چه می دونستم می شه باهاش شکم راننده هم پاره کرد. اینو که گفتم جناب سرهنگ چشماش چهارتا شد! گفت وات د فااااز؟؟؟ زدی شکم یارو رو پاره کردی؟ اصن انگار جناب سرهنگ جاسیتن بیبرو یادش رفته بود. تازه دستی دستی خودمو لو داده بودم. گفتم نه نه عمدی نبوده. باور بفرمایین من اصلا حواسم نبود که چترو افقی گرفتم. خانم خیاطه گفت ای آقااا دیرم شده کار مارو راه بنداز بریم دیگه. آقا سیگاریه گفت خانمم که امشب خونه رام نمیده لا اقل اینجا نو اسموکینگ نذارین من آروم شم. اون یکی آقاهه گفت خااااک بر سر زن ذلیلت. سیگاریه تا اومد بزنه تو دهنش چون دستش به دست راننده وصل بود دست راننده هم اومد بالا و یهویی انگار اون اقاهه از دو نفر همزمان سیلی خورد طفلک. منم که حسااااس اصن طاقت دیدن این صحنه ها رو ندارم. جیغ کشیدم گفتم بسه دیگه. راننده گفت هووووی چه خبره! داد نزن شکمم خونریزی می کنه خانم! اون یکی آقاهه که سیلی خورده بود با خنده گفت اره داد نزن بچه ش می افته. راننده عصبانی شد و دستشو اورد که بزنه تو گوش اون اقاهه که جناب سرهنگ داد زد گفت خفههههه شید. خانوم خانومیان بفرمایید داخل. به سرباز گفت دستبند منو باز کنه.
رفتم تو گفت خب وضعیت درسی بچه من چطوره؟ گفتم عالیه اما خب گاهی وقتا تو کلاس فارسی حرف می زنه که بهش تذکر می دم. گفت بار آخرت باشه به بچه من تذکر میدیا. گفتم چشم. خلاصه گفت جرمت سنگینه بقیه آزادن اما تو فعلا اینجا مهمون مایی :|

این داستان حال بهم زن ادامه دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد