خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

تولد

دیشب تولد همکار عزیزم بود. خیلی خوش گذشت جای همتون خالی. رفتیم کافه. من که اصلا قهوه و نسکافه و اینجور چیزا دوست ندارم دلم میخواست بستنی بخورم که همکارام نذاشتن. گفتن سرما می خوری. بعد از کلی بالا پایین کردن منو تصمیم گرفتم که شیر کاکائو بخورم. خیلی خوب بود مخصوصا با کیک تولد. تازه چون داغ بود گرم هم شدم. ولی نتونستم کیک رو تا اخر بخورم تازه شیر کاکائومم نصفه موند.نمی دونم چرا زیاد گشنه م نبود. بعد همکارا گفتن بریم کباب بخوریم! که دیگه من جا نداشتم گفتم نمیام اونا هم نرفتن. خیلی اصرار کردم که برن کباب بخورنا. ولی دیگه انگار گشنه شون نبود. با اینکه خیلی سرد بود ولی یه کمی قدم زدیم و خندیدیم. بعدشم هرکی رفت خونه ی خودش :دی وقتی رسیدم خونه ساعت 9.15 بود ولی خیلی خوابم میومد. مامان ساعت 11 خوابید ولی من تا 12.30 پیانو تمرین کردم و بعدش خوااااابیدم.

امروزم از 9.30 تا همین چند دقیقه پیش پیانو تمرین کردم. باید واسه پنج شنبه آماده باشم تا استادم نا امید نشه و از تعریفایی که کرده پشیمون نشه.

بورس هم مثل همیشه ست. یه سهم دارم که منتظرم از مجمع بیاد تا بفروشمش.

هوا خیلییییی سرد و بارونیه. شاید با آژانس برم سر کار. 

.

.

و اینکه به خودتون ایمان داشته باشین. از ته دل.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد