خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

کمک

استرس دارم. من حتی نمی تونم با یه آدم جدید ارتباط برقرار کنم چه برسه چند تا! خیلی می ترسم. اگه فکر کنن من خنگم. اگه تو دلشون بگن طرف یابوئه( البته یابو خیلی خوشگله ولی اونا منظورشون چیز دیگس) اگه بگن ایش اینو ببین عین دختر دبیرستانیاست. وای اگه بگن چه اسگله چرا حرف نمی زنه. وااااای من خیلی می ترسم. کاش بلد بودم مثه بقیه آدما باشم. کاش مثه آدم حرف می زدم. کاش انقد حرف زدن و آشنا شدن با آدما برام سخت نبود.کاش مثه خانم دریل پر حرف بودم. وای یعنی چی بگم بهشون؟ بعد از اینکه سلام میگیم بعد من چی بگم؟! شاید تا غروب باهاشون باشم! من چی بگم؟؟؟ چه حرفی پیدا کنم؟ می دونم اون لحظه دوست دارم زمین دهن وا کنه و من برم توش. می دونم آب میشم.می دونم دستام می لرزه و حتی نمی تونم راحت لبخند بزنم. لعنت به من که انقد آشنا شدن با آدما برام سخته. من می ترسم! بلد نیستم حرف بزنم. نکنه بگن طرف پخمه ست. نکنه بگن خاک تو سرش هیچی حالیش نیس. حتما خیلی یواشکی بهم توجه می کنن ببینن من چه جوری ام. چیکار می کنم. اگه ببینن دستام می لرزه! وااااای کمک!