خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

منطقی

خب برنامه امروز بهم خورد. البته من کلی آماده بودم. از دیشب لباسامو گذشتم اینجا تو اتاق و شالمم اتو کردم وسایلای لازمو گذاشتم تو کیفم و زودم خوابیدم و دیگه استرسمم تموم شده بود. ولی متاسفانه برنامه بهم خورد و من نتونستم اونارو ببینم. که باید اینم بگم که آریو هم باهاشون بود. یعنی قرار بود امروز آریو رو هم ببینم که نشد. قرار شد برن یه جای دیگه. همش تقصیر ماشین آریو بود. فکر کن کلی برنامه بریزی و حاضر بشی بعد نتونی ببینیش! خب اولش که از خواب کامل پا شدم و فهمیدم همه چی بهم خورده گریه م گرفت. نمی تونستم حتی از جام پا شم برم دست و صورتمو بشورم ولی بعد چون با خودم قرار گذاشتم که منطقی باشم و از احساسم فقط جاهایی که لازمه استفاده کنم خوب فکر کردم و دیدم اینکه بهم خورده تقصیر آریو نیست و کلی فرصت دیگه هست. الانم که دارم اینارو منطقی می نویسم بغض تو گلومه ها ولی این تمرین خوبیه برای منطقی بودن و بیخودی عصبی نشدن. تازه دارم پیانو هم تمرین میکنم. بعد از ظهرم شاید خاله م بیاد. اگه دیدم بغضم نمی ره می رم یه عالمه فیلم کوتاه کمدی می بینم. ولی مهم اینه که من بالاخره تونستم عصبانی نشم!