خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

تعطیلات بای بای

می دونین تاحالا خیلیا واسم کامنت خصوصی و عمومی گذاشتن تو اینستا و وبلاگام و .. گذاشتن و گفتن تو می تونی نویسنده بشی. شاید باورتون نشه ولی گاهی انقد از این حرفی که بهم می زنن جوگیر می شم که اقدام به داستان نویسی می کنم :دی اما همه داستانام یا خیلی غم انگیزه، یا خیلی چندش آوره و یا خیلی ترسناک. یعنی داستانایی که می نویسم اصلا شبیه نوشته های وبلاگم نیست و من فقط می تونم طنز رو قاتی روزمرگی های خودم بکنم، نه تو داستانام.
امروز، آخرین روز تعطیلات بین دو ترمم بود. دو تا نقاشی کشیدم که توی اینستا باید تقدیمش کنم به دوتا از دوستام. البته یکیشون زیاد دخترونه نیست و شاید اصلا به کسی تقدیم نکنم چون می ترسم بهشون بر بخوره( هر دو نقاشی توی استوری اینستام هستن  می تونین الان اونجا ببینین)
علاوه بر نقاشی، با شوخی و خنده یه بحث جدی رو پیش مامان و خاله م باز کردم و در حالیکه سه تایی قهقهه می زدیم، من یه جورایی حرفامو گفتم. چیزی که خیلی برام خوشاینده اینه که من عوض شدم! قبلنا از هرچیز کوچیکی چنان عصبانی می شدم و به گریه می افتادم که حد نداشت( موقع عصبی شدن فقط گریه می کنم، به کسی کاری ندارم:دی). مثلا وقتی با خاله م سر موضوعی صحبت می کردم می تونست کاری کنه که به نقطه ی جوش خودم برسم :دی قبلنا خیلی اینجا درموردش نوشتم و حرص خوردم. ولی از عید تا الان که تصمیم گرفتم با همه جوری باشم که دوست دارم اونا با من باشن، خیلی آرومم و خیلی تغییر کردم. هدف من این نبود که بقیه رو عوض کنم. اتفاقا به خودم می گفتم امسال من خیلی مهربون می شم و هرکی هرچی تو دهنش بود، هر رفتاری که داشت، من فقط محبت می کنم و انتظار ندارم در قبال محبتم چیزی دریافت کنم.
من اونقدر عوض شدم که امروز اینجوری با خنده گذشت. اونقدر عوض شدم که مامانم همش بهم میگه" مثه من شدی" و می خوام همیشه همینطور بمونم. پس همه بزنین به تخته :دی و من می دونم چرا انقد عوض شدم و آرومم.
خلاصه که امروز مامان و خاله رو خاطر جمع کردم حسااااااابی.
فقط اینو فهمیدم که وقتی گوشیمو می دم دست خاله م تا یه عکسیو ببینه باید اون عکسو تو یه فولدر جدا بذارم چون خاله م سعی می کنه عکسای قبل و بعد هم ببینه :))))) اگه بدونین با چه سرعتی گوشیو ازش گرفتم و خیلی عادی گفتم اوه بذار فلان عکسم نشون بدم. یعنی اصلا نفهمید چی شد:)))