خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

گا

هیچوقت دلم نمیاد بچه های رو اعصاب کوچه رو دعوا کنم. به زودی بزرگ می شن و میان جایی که ما هستیم.

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
حالم از حرکت دایره ای روزا و اتفاقات و آدما و هر کوفت دیگه ای بهم میخوره. از اتفاقات تکراری. حرفای تکراری. شوکه شدن های تکراری. اشک های تکراری. ثنای تکراری.
یک مشت آدم اسیر چرخه های فرساینده ی زندگی نکبت و سیاهیم که نه راه پیش داریم نه راه پس. نه ذوق اول دایره موندنیه و نه تباهی آخرش.
انگار که بعضیا به دنیا اومدن تا درست باختن رو یاد بگیرن. که بازنده ی خوبی بشن. هر بار بهتر بازی کنن و هر بار با افتخار بیشتر ببازن. هر بار که از آخرین شکستشون تعریف میکنن صدای تشویقا بیشتر و بیشتر می شه. آدمایی که بردشون توی شکستشونه. آدمایی که شکستشون بردشونه. آدمایی که برنده شدن اما از آخر. آدمای همیشه بازنده ی تو باختن ماهر.
معرفی می کنم. بهترین بازنده ی دنیا: ثنا خانومیان

بازگشت یواش و شاکی طورانه ی ثنا خانومیان اعظم

تو استراحت(!) پیانو تمرین کردنم بودم که یادم اومد یه وبلاگی هم داشتم. دلم خواست بیام و اینجا بنویسم...

وبلاگ یه گوشه ی امن و بی سر و صداست و وقتی می نویسی دو نفر دیگه پستتو تو گروه بی مزه ی خصوصیشون فوروارد نمیکنن و چارتا لیچار بارت نمی کنن =)) الان متوجه شدین محیط مسخره ی دخترونه ی کانال نویسی چطوریه؟ :)) خلاصه که تا می تونی باید سکوت کنی و خودتو بزنی به اون راه. به کری(ناشنوایی) :))

آره! آقا چه برو بیایی بود تو وبلاگا. بلاگفا رو که خاطرتون هست؟ انگار یه سری منتظر بودن بلاگفا یکی دو ماه نابود شه که اینام وبلاگ نویسی رو ببوسن بذارن کنار و بچسبن به همون اینستاگرام حجم خور اعتیاد آور تایم کانسیومینگ!! اونم چی؟ آخر میری سه تا اکانت فیک میسازی که وقتی تو لایو امثال ن.دا. یاسی فحش می نویسی، فک و فامیلا و آشناها که صد در صد تو اون لایو حضور پرررر رنگ دارن(با آیدی فیکاشون) نبیننتون :/ این بود آرمان های یک بلاگر؟ 

تا برنامه ی بعدی خدافز