دریل زنگ زد خونه کارم داشت. مامان از الکی بهش گفت ثنا رفته حموم. شاید چون می دونه من یهو نمی تونم با دریل حرف بزنم و باید قبلش حداقل یه لیوان شیرموز بخورم و چند تا نفس عمیق بکشم. نیم ساعت بعد بازم دریل زنگ زد..
دریل: عافیت باشه
من: چی؟ آها حموم؟ مرسی
دریل: ایشالا حموم عروسی بری
من: با همدیگه
=)) خب نمی دونستم چی بگم. زنگ زده بود راجع به زبان می پرسید. گفتم خودت نیا پیشم. تو تلگرام ازم سوالاتو بپرس
توی کلاس خردسال دیدم یکیشون خیلی ناراحته. پرسیدم چیزی شده؟
آریان(5سال و نیمه) : بابام دیگه لپتاپو نمی ده بهم.
من: چرا؟ خرابش کردی؟
آریان: نه. سامی بیگی یه کلیپ داره یه کم لختیه. داشتم اونو نگاه می کردم بابام منو دید!
من: خب حالا دیگه کتابتو باز کن
آریان: چرا اون زنه تو کلیپ سامی بیگی ش.و.رت پوشیده بود؟
من: آریان کتابتو باز کن
آریان: با ش.و.رت می رقصید!! چرا تیچر؟
من: بعد از مامان و بابات بپرس.
کلاس خردسال
نیکان: خااانوم.. خااانووووم(یادش میره بهم بگه تیچر)
آبتین: مگه زنته بهش میگی خانوم؟؟؟ بگو تیچر! اه!
کلاس خردسال
من الفبارو میگفتم اونا مثال میزدن.
من: M
اونا: moon
من: F
اونا: fish
من : S
اونا: sun
آریان: سامی بیگی
کلاس خردسال
آریان: میشه رو دستم یه دختر بکشی؟
من: باشه(دختر کشیدم)
آریان: تو بهترین تیچر دنیایی. ولی یه سوالمو هیچوقت جواب ندادی.
من: چه سوالی؟!
آریان: لباس دومادی تارزان رو زنش براش خریده بود؟
من: آره حتما زنش خریده بود. چون خودش که پول نداشت
آریان: :)))))وای پس چرا زن گرفت؟
عرشیا: عاشق بود! تو که این چیزا رو نمی فهمی.
رونیکا: خیلی هم می فهمه. خودش دیروز تو راه پله منو بوس کرد!
من: :((
اینا چند سالشون میشه؟!خردسال؟!!!
اون آریانه عجیب کلید کرده روی سامی بیگی
تو اومدی! :)
من همیشه میخونمت...
منم میخونمت
وای خدا مردم از خنده، عجب وروجکایی ان ایناااا

:)))) عشقن
بچه ها دیگه بچگی نمیکنن
زود اومدن تو دنیا ی ما
و این تلخه ثنا
تلخه که یه بچه خردسال ، بوس دوستشو. به یه منظور خاص تحلیل کنه..
همینطوره
خیلی بزرگ شدن
:)))))))
خیلی باحال بود
آریان یکم چندشه
وای آریان نباشه کلاس بی روحه :))