مینا اومده پیشم. تا فردا اینجاست. الان کنارم دراز کشیده. مهمون ساکتیه. یه رمز وای فای بهش بدی دیگه میره یه گوشه میشینه چت میکنه.
باهاش مصاحبه هم کردم و مینا مقتدرانه به همه ی سوالات جواب داد و آخرشم یه نصیحت جانانه تحویل شنوندگان عزیز داد با این مضمون که: تو زندگیتون هرکاری دوست دارید بکنید و اصلا نگید چون مامان و بابام خوششون نمیاد فلان کارو انجام نمی دم. و هر موقع احساس کردین از زندگی ناراضی هستین سریع شیوه ی زندگیتونو تغییر بدین و اون کاری که دلتون میخواد انجام بدین. خلاصه گفت که حرف مردم براتون مهم نباشه.
بعد یه دور مصاحبه رو براش پلی کردم و مینا ازم خواست صداشو نذارم اینجا:)) گفت آبروی خودشو تو مصاحبه برده.
تصمیم بر این شد که مینا ممنوع الصدا بشه.
بستگی به ادمش داره بستگی به این که چقدر فک میکنه کار مناسب رو انجام میده داره حدود یه سال با این شیوه زندگی کردم اما اینقدر فشارهای محیطی زیاد هستن که مثل یه قوطی نوشابه تو عمق 100 متری له میشه، آدم رو تغییر میده نمی دونم شاید ضعف از خودمه، اما فقط گفتن بعضی چیزا راحته، اما واقعیتش پیچیدس
مهمون ساکتیه...رمز وای فای بدی میشینه یه گوشه چت میکنه...

خیلی باحال بود این جملت...
مرسی
:))
خیلی هم خوبه ... از زندگیش لذت میبره ... چون اگر به حرف دیگران زندگی کنی آخرش هم راضی نمیشن و فقط ریدن تو زندگی آدم
ولی خودش قبول نداره که حاضر نشد بذارمش اینجا