سکانس آخر امروز
من تو ماشین، صندلی جلو، منتظر یه مسافر دیگه. حرفای دو نفری که پشت نشستن:
دختره: مامانت کجا کار می کنه؟
پسره: پرستاره. خونه تمیز نمی کنه ها! پرستار یه آدم خیلییی پولداره.
دختره: جدی؟ چه خوب!
پسره: گفته واسه عروسی پسرت هم کمکت میکنم!
دختره: واقعا؟! آخ جون!
پسره: آرهههه!
(همو میبوسن)
دختره: برات یه دختر خوشگل میارم. شبیه خودت.
پسره: واقعا؟
(همو میبوسن)
دختره: ولی فقط یکی! یکی کافیه.
پسره: حالا اولش که نه. تازه اول جوونیمونه.
(همو میبوسن)
دختره: من خیلی شیطونم.
پسره: شیطونیت واسه کیه؟
دختره: تووو
پسره: ل...ی خوشگلت واسه کیه؟
دختره: توووو
(همو میبوسن)
من(تو دلم): میخواین پیاده شم شما یه دور...؟؟؟؟
کمبود امکانات و مکان ...

میفهمی کمبود ........
وای دلم
:)))))))