خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

تلاش

آیا می دونستین که ما ( این ما یعنی منو و عشقم و همه ی دوستای فعال و با پشتکارم) چیزی به اسم استراحت نداریم؟ یعنی خسته که شدیم فقط نوع فعالیت رو تغییر می دیم. نه اینکه بشینیم به در و دیفال نگاه کنیم. اگه مثه من آدم تنبلی هستین و اکثرا حال ندارین پاشین وسیله مورد نیازو بیارید سعی کنید همه چی دورتون باشه :دی اینجوری دیگه موقع استراحت، فعالیت جدید رو آغاز می کنید.
حالاااا من یکیو می شناسم که بیش از 48 ساعته که داره رو یه چیزی کار می کنه. نخوابیده ها! حتی چند ثانیه! این دیگه کلمه ی پشتکار واسش مثه شوخیه! باید اسم خودشو به عنوان تلاش فراوان ثبت کنیم.

خانومیان

صبح بخیر
ساعت بیدار شدنمو ببینین چقد بهتر شده!از 9 بیدارم. البته امروز روز پسراست. یعنی فقط با پسرا کلاس دارم و خیلی از نظر روحی خسته می شم:دی ولی مهم اینه که بعد از سه تا کلاس بدو بدوووو می رم کلاس پیانو :دی
و این کلاس پیانو است که ثنا خانومیان را زنده نگه داشته است.
خوابای بد دیدم و همش بغض تو گلوم بود. ولی الان خوشحالم که خواب بوده.
فکر کنم بد پیانو تمرین کردم. چون شونه  م از دیروز درد می کنه. امروز اصلا نمی تونم دستمو ببرم بالا!
خب دیگه بفرمایین مسواک بزنین بعد به کاراتون برسید خدافظ

هی حرف می زنم دیگه

اصلا مهم نیست چه زمانی کاری رو شروع می کنید. مهم اینه جوری شروع کنید که انگار خیلی وقته توی اون کار هستین. می شه تو یه مدت کم، اندازه ی کسی که چند ساله کاری رو برا سرگرمی انجام داده یاد بگیرید. حتی خیلی بیشتر. کافیه به دور و برتون نگاه کنید و ببینید چند هزاااار نفر ول معطلن. اونوقته که می فهمین هیچم دیر نیست. هیچم عقب نیستین. حالا خیلیام هستن وقتی می بینن عقب نیستن، بیشتر پنچر می شن و با خیال راحت به استراحت می پردازن:دی خب عزیز من، اونوقت تو هم به جرگه ی ول معطل ها می پیوندی ها! باز که نشستی منو نگاه می کنی! دهه! به قول شاعر: تکون بده! :دی
تو بعضی از کلاسا بعضی از دانش آموزا یه جوری رفتار می کنن انگار من بهشون گفتم بیاین کلاس! خب عزیز من، حوصله نداری نیا! :|
بعضی از آدمام هستن که حرف زدن از هیکل شما براشون حکم حرف زدن راجع به آب و هوا رو داره. یعنی به همون اندازه که آدم برای شروع یه مکالمه می گه هوا چقدر فلانه، این آدما می گن وای چقد لاغر/چاق شدی! خب به تو چه؟! کمبود ویتامین مک که گردن تورو نمیگیره! غذای خونه ی شمارو هم که قرار نیست بخورم. دکتر تغذیه هم که نیستی. کلا به توووو چهههه؟؟؟؟
به هرچی اعتقاد داشته باشین پیش میاد. این همه خوبه هم بد. خوبه چون خیلی خوب می شه اگه فکرای قشنگتون اتفاق بیفته. بده چون تو کله ی بعضیامون پر از اعتقادات منفیه.

پاشوووو

یعنی انقد پیانو تمرین کردم از کله م دود بلند شده. حالا اگه حساب کنیم نهایتا دو ساعت و خرده ای یا سه ساعت تمرین کردما. ولی چون خیلی عمییییق تمرین کردم مخم تعطیل شده.
یه استادی می گفت اگه روزی سه ساعت تمرین کنین عالیه. استاد خودم میگه ایده آلش اینه که شما روزی 5ساعت تمرین کنین. من وقتی نمی رم سر کار (مثلا روزی که برف اومده بود یا مستر رف.س.نج.انی دار فانی رو وداعیده بود)حتی از5ساعت هم بیشتر تمرین می کنم. ولی خب چه کنم که سر کار می رم. ساعت خوابمو باید یه کم بهتر کنم شاید بتونم به چهار ساعت برسونم خودمو.
الان می خوام با اجازتون چای بخورم بعد دو صفحه تئوری موسیقی بخونم ببینم دنیا دست کیه؟! بعدشم که میرم سر کار و این صوبتا.
شمام نخوابین! چه معنی داره آدم بعد از ظهر بخوابه؟! پاشو بینم! یالا! 

پند و اندرز خانومیان

خب جونم براتون بگه که، سال های خیلی دور که کوچولوتر بودم یه بار تو بلاگم نوشتم تا زمانی که فکر کنید انگلیسی حرف زدن و به کار بردن کلمات انگلیسی از جانب یک نفر، به معنی کلاس گذاشتنه، پس شما هرگز انگلیسیتون خوب نمی شه.
تا اینکه دیشب با کامنتی مواجه شدم که ناچارا باید این رو هم اضافه کنم: تا زمانیکه فکر کنید پیانو و بقیه آلات موسیقی، و کلا صحبت از موسیقی از جانب یک نفر، کلاس گذاشتنه، شما نه تنها هرگز در موسیقی موفق نمی شید بلکه ممکنه سمتش هم نرید.
با تشکر

دیلیت اکانت

صبح همگی بخیر دوستای قشنگم. چطورین؟
آقا من یه کاری کردم چند وقت پیش! یه چند ثانیه دیلیت اکانت کردم تو تلگرام. ولی از اونجایی که خیلی از شماره ها رو به جای اینکه تو گوشیم سیو کنم تو تلگرام سیو کردم(از تنبلی)، همه شماره ها پاک شد و الان من خیلیاتونو ندارم. خب دیگه من صبحونمو خوردم الان میرم مسواک میزنم همراه با نخ دندون و سپس به سمت پیانو روانه خواهم شد :دی
بعد میام یه چیز دیگه میگم بهتون.
فعلا سرییییع برید به کاراتون برسید خانومیان ببینه. آفرین!

مامان خانومیان

کتاب تئوری موسیقی رو شروع کردم و حسابی ازش خوشم اومده! من قبل از اینکه پیانو زدن رو بلد باشم، تئوری موسیقی رو شروع کردم. خیلی هم بهش علاقه مند شده بودم و یه دفتر خوشگلم داشتم که با خودکارای رنگی منگی پنگی توش می نوشتم :دی حالا دوباره شروعش کردم. ولی نباید از تمرینای پیانو غافل بشم.
گفته بودم عاشق لاهیجانم؟ به همکارام گفته بودم هوا خوب شد بریم لاهیجان. ولی می گن اونجا یه بار رفتیم. ایندفعه بریم یه جا دیگه.
من برعکسم. وقتی از یه جا خوشم بیاد دیگه تا ابد دوست دارم همونجا برم. یعنی می شه من تو بهار یا تابستون سال دیگه برم لاهیجان؟؟ فقط یه بار!
وقتی هوا سرده، با دستتون بینیتونو پاک نکنین! یه دستمال کاغذی تو جیبتون باشه! :|
حموم برید. بو گندو نباشید. حموم چیز خوبیه.
از مزایای مسواکم نگم براتون! مسواک بزنید
شب بخیر گوگولیای تمیز مرتب من :دی

اتریش در انتظار شماست

روزتون بخیر گوگولی مگوووووولیا :دی حالتون چطوره؟ هوای شهرتون مثه اینجا آفتابیه؟ اگه آره که عالیه! اگرم نه ... خب مگه بارون چشه؟ :))
یادتون باشه شبا با آرایش نخوابین. علاوه بر اینکه برا پوستتون بده، صبحم که بیدار می شین جلوی آینه با یه لولو مواجه می شین که برا قلب خودتون و اطرافیان بده! ببینید من چقد به فکر سلامتیتون هستم!
امروز اگه یادم بمونه باید یه مسواک کوچولو بخرم. که بذارمش توی کیفم تا همیشه یه مسواک کنارم باشه :دی
می دونین اگه رشته تون موسیقی باشه، حتی اگه به صوت کاملا الکی وارد دانشگاه موسیقی بشین، بعد می تونین برید سفارت اتریش آزمون بدین، بعد قبول می شین میرید اتریش تا شیش سال مجانی موسیقی میخونین. البته فقط تا زیر سی سال میتونن اینکارو کنن. زبان کلاسا هم آلمانیه. یادتون باشه حتما باید در اون لحظه دانشجوی رشته موسیقی باشین. ازاد و سراسریشم فرقی نداره.
البته من نمیخوام همچین کاری کنما. همینجوری گفتم شما در جریان باشین.می دونین که من موفقیتتونو می خوام. خب بفرمایید به کاراتون برسید ظهر شد!!!

دکتر خانومیان

هرکسی هرچند وقت یک بار یهو یه شور عجیبی توی وجودش میاد. یه انرژی وصف نشدنی که هیچی نمی تونه جلوشو بگیره و این آدم با یه انرژی خیلی خیلی زیاد به سمت هدفش حرکت میکنه.
و گاهی برعکس. یعنی اون آدم down می شه و حس انجام هیچ کاری رو نداره. که بیشتر توضیحش نمی دم چون نمیخوام الان بهش فکر کنم.
میخوام اینو بگم که کاملا عادیه اگه مثه yoyo، حالمون عوض بشه. ولی باید اون تایم هارو بشناسیم و بهترین برخوردو انجام بدیم. مثلا وقتی حس بد داریم بذاریم واقعا کار خودشو بکنه. یعنی تحملش کنیم و از خودمون انتظار نداشته باشیم که تو اون وضعیت کارای مهم انجام بدیم و هرموقع این شور و هیجان میاد، خیلی سریع و با انرژی بدوییم سمت هدفمون. اینجوری سوار موج های زندگی شدیم و با موج می ریم بالااا و پایین( الان حالت دستمو حس می کنین؟=)) ) و بهترین استفاده رو از روزامون می کنیم.
این هم از سری تجربیات ارزشمند من =)) جدی بگیرید! و البته این رو هم بگم که این روزا موج زندگیم رفته بالا و منم اون بالاهام برا همین دارم از فرصت استفاده می کنم و حسابی سرگرم کارای مورد علاقمم. حالا وقتی موج بیاد پایین هم میام می نویسم که چیکار می کنم.

تمرین

سلام گوگولیا. چطور مطورین؟ خوش میگذره؟ من که از سر کار اومدم  یه شام گنده خوردم و الان یه کم پشیمونم که اینهمه غذا خوردم اخه دارم می ترکم:|
امروز یکی از دانش آموزام گفت هفت ساله کلاس پیانو می ره و هنوز هیچی بلد نیست برا همین میخواد بره کلاس گیتار چون که میگه گیتارو می شه تو یه سال یاد گرفت. بعد ازش پرسیدم خب تو این هفت سال هر روز چقد پیانو تمرین کردی؟ گفت فقط قبل کلاسم، نیم ساعت تمرین کردم:| خب معلومه که اینجوری یاد نمی گیره! فقط که نت خوندن مهم نیست! بهش گفتم من هر روز خیلی تمرین میکنم. گفت تو که مدرسه نمی ری درس نداری. معلومه که می تونی تمرین کنی :)) خب جواب قانع کننده ای بود. ولی وقتی وقت نداری نرو کلاس خو! منو بفرست کلاس! والا!
+اگه با گوشی وبلاگمو بخونین میتونین استیکرارو  ببینین( منظورم توی بلاگفاست)
+اینو زیر همه پستام می نویسم:دی به هر حال زحمت می کشم استیکر میذارم. ببینید دیگه!

صبح تا ناهار

آخه تاحالا دیدین هوا انقد گوگولی باشه؟؟؟؟ من عاشق هوای آفتابی ام اونم بعد از برف! نمی دونم چرا جدیدا مامان هی واسم چیز میز می خره:دی مثلا چند روز پیش کفش خرید امروزم بوت. البته کوتاه. به قول خانم دریل: نیم بوت. نمی دونم والا! منم خب بدم نمیاد. می پوشم خوشگل می شم مثل یه دسته گل می شم :|
از ساعت 10.30 تا1 تمرین کردم بعد ناهار خوردم و مسواک زدم و نخ دندون کشیدم( چرا انقد من مرتب و منظمم آخههه) الانم میخوام سوال امتحانی بنویسم. البته لازم نیست فکر کنم چون توی تاکسی تو نت گوشیم سوالارو طرح کردم الان فقط کافیه بنویسمشون روی کاغذ. بعدش باید دوباره برم تمرین کنم ببینم بالاخره این تمرین سخت به کجا می رسهههه. آخه چرا این یکی انقد سخته؟!

صبح بخییییر

خب ما بریم سر تمرین

پ.ن:

تازه فهمیدم پست قبلی اصلا کامل نیومده بوده. ادامه ش رو بخونید :دی ای بابا

پ.ن2:

بازم نصفه اومد ولی دیگه درستش کردم الان کامله :دی

هنر نزد خانومیان است و بس

هرچقد که دیروز کتاب خوندم، امروز پیانو تمرین کردم. فقط نمی دونم چطور با وسوسه ی چک کردن اینستا مقابله کنم :دی هر سه تا تمرینو یاد گرفتم فقط آخریه رو باید یه عالمه دیگه هم تمرین کنم. ولی چون ازش خوشم نمیاد مجبورم هی وسط تمرین، اون دو تای دیگه رو هم بزنم که روحیه م عوض شه:دی
سه تا کتاب هم برای پیانو سفارش دادم که چند روز دیگه می رسه. یکیش مایکل آرون سه هست. الان سطح دومش هستم اما از الان خریدم که چند وقت دیگه هی دنبالش نگردم. یکیش هم کتاب شصت تکنیک پیانو از هانون هست که فقط واسه تمرین انگشت خوبه. یعنی انگشتاتون فرفره میشه=))
یکیشم کتاب تئوری موسیقی هست که من زبان اصلیشو به صورت پی دی اف داشتم اما چون لپتاپم سکته کرده  زیاد خوشم نمیاد روشنش کنم و توی گوشیمم دوس ندارم جز کتابای فانتزی چیزی بخونم، تصمیم گرفتم بخرمش. اسم دقیقش دامیز هست. خیلی کتابای معروفی داره این دامیز (dummies). همشون رو از سایت rohamart.net گرفتم. خیلی سایت خوب و جامعیه.
من یه دفتر دارم که توش اتفاقای مهم کلاس پیانو رو مینویسم. تا الان که شونزده جلسه رفتم استادم هرچقد ازم تعریف کرده توش با دقت نوشتم تا هی بخونم انرژی بگیرم:)) البته اوایل دقیقتر می نوشتم باید دوباره مثل قبل بنویسمش چون جدیدا فقط می نویسم فلان جلسه خوب بود یا استاد راضی بود. با اون خط ادم فضاییم. البته این رو هم نوشتم که یه روزی تکنیک استاکاتو رو خیلی بد زدم. یا نوشتم که جلسه دوم چقد افتضاح بودم. اما فکر میکنم به عنوان کسی که فقط 16 جلسه ست می ره کلاس پیانو، خیلی خوبم. استادمم همین نظرو داره. خب انقد از خودم تعریف کردم حالا ماجرای پایینو بخونین


یه مامان خارجی هست که سه قلو داره و یکی از بچه ها مشکل مغزی پغزی داشتت و چند وقت پیش عمل کرده بود. بعد ایرانیا زیرش هی می نوشتن چشمش زدن. عکس بچه ها رو میذاری چشم می خورن(evil eye)  =)) بعد مامانه هم شاکی شده بود می گفت می فهمم بخاطر تفاوت فرهنگ ها این چیزا رو میگید وگرنه ما به همچین چیزی اعتقاد نداریم و من بازم عکس بچه هامو میذارم چون فکر میکنم وقتی مردم بهشون نگاه میکنن خوشحال می شن! می بینید این طرز تفکر های بیخود چی به روز ما آورده؟ چش زدن و چش خوردن همش الکیه.این فکرا فقط باعث انرژی منفی می شه دوستای عزیزم :دی ولی حالا بزنین به تخته=)) تق تق تق
هری پاترم خوندما! کتاب بخونید. کتاب خوبه :)))

به نظرم یکی از بزرگترین هدفامون توی زندگی باید یاد گرفتن یه هنر باشه. اولشش خواستم روی موسیقی تاکید کنم اما فکر کردم شاید یکی از موسیقی خوشش نیاد. یعنی کسی هست که از موسیقی خوشش نیاد؟! بعید می دونم. به هر حال هدفمون باید یادگیری یه ساز باشه. ساز مورد علاقه تون چیه؟ همونو یاد بگیرید. خیلیامون بخاطر گرون بودن سازا اصلا دنبالش نمی ریم. با ساز ارزون شروع کنیم. توی موسیقی حرفه ای بشیم. تئوری موسیقی یاد بگیریم. دستمونو قوی کنیم یا دهنمومو( برابی سازای بادی =)) از همینا که توش فوت می کنن ) بعد به فکر ساز گرونتر باشیم. بخاطر گرون بودن خودمونو از این حس قشنگ محروم نکنیم. هیچ ربطی هم به استعداد نداره. فقط تلاش مهمه.
در آخرم باید بگم که عشقم گفته جواب این یارو  رو که هی تو کامنت واسم فحشش می نویسه ندم چون وقتم هدر می ره:| دیگه متاسفانه نمی تونم توی کامنتا حالتو بگیرم و مجبورم نخونده پاکت کنم. ولی تو قول بده همش بیای وبلاگمو بخونی و از حسرت و حسادت و عقده بمیری. لطفا  :دی با تشکر

همه چی عالیه

امروز هم آموزشگاه تعطیله. امشب هم می نویسم که امروز چه کارایی کردم. ولی الان فقط اومدم از حس خوبم بنویسم. خیلی احساس خوشبختی می کنم. همه چی همونجوری پیش می ره که می خوام و این باعث می شه گاهی تعجب کنم! به هرچی که میخواستم رسیدم! این خیلی عجیبه! دیشب داشتم با عشق زندگیم حرف می زدم، خیلی خسته بود و من هی با تعجب نگاش می کردم و هی به خودم می گفتم: چرا من انقد دوسش دارم؟؟؟ نکنه یهو موقع نگاه کردن بهش سکته کنم! خطرناکه خب!
خب من باید برم به تمرین پیانوم برسم. مثل بعضی از آدمای عقده ای تنهای بدبخت نیستم که بیکار باشم بخوام خاطرات مامانمو توی کامنتا بنویسم. والا. تو هم یه کم به سر و روت برس شاید فرجی شد=)))

+منظورم کامنتدونی بلاگفاست. 

خوشگذرونی

امروز یکی از بهترین روزای زندگیم بود. بخاطر هوای برفی نرفتم کلاس و چون از دیدن برف ذوق زده شده بودم دیگه نخوابیدم و سریع صبحونه خوردم و رفتم سراغ پیانو. از سه تا تمرین، یکیشو یاد گرفتم و بعدش فیلم دیدم و بعد از ناهار اومدم تو هال و تاااا چند سااااعت کتاب خوندم. یعنی چشام درومد ولی واقعا به همچین چیزی نیاز داشتم. یه کم از کتاب جوجو مویز خوندم و بعد هوس هری پاتر کردم و دیگه تا همین چند دیقه پیش داشتم می خوندمش.
دیروزم تولد دانش آموز گوگولیم بود و خیلی خوش گذشت. نرقصیدم چون خجالت می کشیدم. کیکش خیلی خوشمزه بود. ماکارونیش هم همینطور. اتاقشو که دیگه نگووو. هم کیبورد داشت هم گیتار. با عروسکای خوشگل. کلا خونه شون خیلی خوشگل بود و معلوم بود هم خودش هم مامانش خیلی با سلیقه ن. ساعت 9.30 دیگه رسیدم خونه و شبم نسبت به بقیه وقتا زود خوابیدم.
به احتمال خیلییی زیاد نزدیکای عید بازم موهامو کوتاه کنم. چون هم نگهداریشون خیلی راحت تره. هم میتونم اونجوری که میخوام ژولی پولی باشم. کلا خیلی با موی کوتاه حال کردم:دی و یه جورایی گور بابای راپونزل.
انگار من اگه در طول روز یه کم تنها باشم و کمتر حرف بزنم، خوش اخلاق تر می شم. اصلا همیشه منزوی و گندم دیگه :دی