خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

توری نکبت

ما یه پنجره خیلی بزرگ داریم تو هالمون که این پنجره یه توری داره و مامان خانم سالی دوبار این توری رو درمیاره میشوره و دوباره قرار دادن اون توری سر جاش، کار حضرت فیله. هر بار با بدبختی تمام میتونیم اونجا بذاریمش. هربارم من میگم مامان تورو خدا اینو درش نیار بدار همونجا که هست من می شورمش. ولی حرف تو کله ش نمی ره. مثل بافتنی کردنش برای من که نمی فهمه نباید ببافه. هردفعه که این توری رو درمیاره من گریه م میگیره. الانم اومدیم سعی کنیم توری رو با هر مون کندنی شده بذاریم سر جاش. نشد که نشد. فقط یخ زدیم و خودمونو خسته کردیم. بهش گفتم این باره آخر باشه که این توری رو درمیاری. دیگه لازم نیست. همونجایی که هست می شوریمش. می دونم بازم به حرفم گوش نمی ده ولی دفعه بعد خودم و این توری رو از این بالا پرت میکنم پایین.