خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

ازدواج؟ نه!

رد کردن هر خواستگار برام مثل بالا رفتن از یه کوه بلند سخته.با اینکه می دونم نمی خوام ازدواج کنم و بچه دار شم و هرچی( حداقل با این خواستگارا) اما هربار که قراره بگم نه، به این فکر می کنم که اگه می گفتم آره، وضع مالیم خیلی عوض می شد، یه سری دغدغه کم می شد، مامان می شدم و ....
ولی به این فکر می کنم که اگه بگم آره، پس آریو چی؟پیانو چی؟ تنهاییم چی؟ خودم چی؟
با اینکه خیلی دوست دارم مامان بشم، اما خیلی وقت پیش با خودم کنار اومدم که قرار نیست همچین اتفاقی بیفته. با اینکه خیلی دوست دارم آیندمو بدم دست یکی دیگه و خودم با خیال راااااحت روزارو بگذرونم یا حداقل برای ساختن آینده، دو نفر باشم.. اما خیلیییی وقت پیش فهمیدم من از اونام که باید رو دو تا پاهای خودش باشه وگرنه می افته.
با اینکه خیلی دوست دارم دیگه نرم سر کار و بشینم خونه و از زندگی توی خونه لذت ببرم، ولی کاملا برام حل شدست که برای رسیدن به بعضی چیزا باید کار کنم.
من از ازدواج کردن، خیلی بیشتر از تنها موندن می ترسم.