معمولا وقتی ناراحتم، باید مثه دیشب سریع ثبتش کنم. چون خیلی زود حالم خوب میشه و دیگه هرکاری کنم نمی تونم غمگین بنویسم. مثلا الان وقتی به پست قبل نگاه می کنم، هیچ حس بدی بهم دست نمی ده. خب ما باید بلد باشیم که ناراحتیمونو کنترل کنیم. البته من بلد نیستم و خودش خودبه خود حل میشه. نمی گم که اون موضوع غم انگیز حل شده ها! نه هنوز سر جاشه. فقط دیگه گریه م تموم شده و حوصله فکر کردن بهش رو ندارم.
میخوام آنه شرلی ببینم و بعدش فروغ بخونم. یه کتاب خریدم که توش همه شعرای فروغ هست. امروز صبح متوجه شدم که روی جلدش نوشته " من به پایان دگر نمی اندیشم، که همین دوست داشتن زیباست"
کلا فروغ خیلی با شعوره و من عاشق خودشو شعراشم. بعد میریم خونه خالم. همون خالم که اصلا ازم خوشش نمیاد. بعدش شاید ارایشگاه.
همین دیگه.
من عاشق فروغ و اشعار و تفکر و خاطراتشم ...همه کتاباشو دارم حتما در مورد زندگیش بخون
خوندم
عاشقشم!