خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

انگشت پاک کنی

در کلاس رو باز کردم و با لبخند وارد شدم و گفتم hellooo. بعد همون لحظه در محکم بسته شد و انگشتم لای در موند و من حتی نمی تونستم جیغ بکشم. اصلا نفسم در نمیومد.

به انگشتم نگاه کردم که همینطور داشت ازش خون میریخت و کوتاه تر از بقیه انگشتام شده بود. در کلاس رو باز کردم و بین اون همه دانش آموز و اولیا دنبال تیکه ی دیگه انگشتم می گشتم. نبود که نبود. یهو صدای جیغ اومد و دیدم یکی از حال رفته. پاش رو گذاشته بود رو انگشتم و وقتی صحنه رو دید از حال رفت! برام مهم نبود به هوش میاد یا نه چون میتونستم ضربان قلبم رو دقیقا از جایی که انگشتم قطع شده بشنوم. 

انگشتمو از روی زمین برداشتم و رفتم تو اشپزخونه اموزشگاه و خوب شستمش و از ابدارچی یه پلاستیک فریزر گرفتم و گذاشتمش اون تو. یه پلاستیک فریزم هم پیچیدم دور انگشت خودم. همه لباسام پر از خون شده بود و هرکی منو انگشتم رو می دید جیغ میزد و از حال می رفت. دانش اموزام از کلاس اومده بودن بیرون و داد میزدن تییییییچر. سریع از اموزشگاه زدم بیرون و یه تاکسی گرفتم که برم بیمارستان. سعی کردم رانندهه نفهمه که انگشتم قطع شده. به محض رسیدن به بیمارستان پرستارا فهمیدن مشکل اورژانسیه و سریع فرستادنم پیش دکتر. پلاستیک فریزر رو گذاشتم رو میزش و گفتم: بچسبون سر جاش. 

دکتر هم نخ و سوزن اورد و عینکش رو که بالاش چراغ داره زد و بعد پلاستیک رو باز کرد و دید یه پاک کن توشه!

اشتباهی به جای انگشتم یه پاک کن برداشته  بودم! گفتم دکتر مهم نیست فقط بچسبون بره. اونم گفت باشه.

الان یکی از انگشتام نصفش پاک کنه و من از پاک کنش استفاده نمی کنم که یه وقت تموم نشه.

.

.

فقط پاراگراف اول راست بود. انگشتم لای در موند.

نظرات 7 + ارسال نظر
بیتا 5 بهمن 1394 ساعت 23:21

خیلی بی مزه بود کلی منو ترسوندی فکر کردم انگشتت قطع شده،البته خودم باید می فهمیدم همش شوخیه امکان نداشت تو( دور از دستت بر وزن دور از جون) با دست قطع شده، تنها، غش نکرده، بری بیمارستان.آخه تو یه آزمایش خون می خوای بدی با مامانت میری (به بخشید انقدر رک می گم). این جمله آخری که گفتی یعنی فقط انگشتت کبود شده دیگه آره؟؟؟؟؟

:))))))))
کبودم نشده. فقط لای در موند

leila 6 بهمن 1394 ساعت 10:38

دیوونه ترسیدم

:)))))))))

من ! 6 بهمن 1394 ساعت 10:50

عاااالی بود چند بار خوندمش

:)))))))

j.a 6 بهمن 1394 ساعت 15:08

وسطاش حال من داشت خراب میشد!!!
خوشحالم که انگشتت سالمه:)

مرسیییی

م.ر. 6 بهمن 1394 ساعت 22:09

جمله‌ی «الان یکی از انگشتام نصفش پاک کنه و من از پاک کنش استفاده نمی کنم که یه وقت تموم نشه» خداااااااااااااااا بود

:)))))))))))))))
مرسییی

ailar 7 بهمن 1394 ساعت 14:27 http://www.aily.blogsky.com

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خعلی باحال بود
ایول

شوکا 13 بهمن 1394 ساعت 01:47 http://scorpionlifestyle.blogfa.com

خیلی مسخره اییییییی تا اخرش داشتم قیافه تو بدون انگشت تصور میکردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد