خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

او یک فر شته بود

چند جلسه قبل


دانش اموزم: دارن به زور شوهرم می دن. از پسره متنفرم. مامان و بابام تهدیدم کردن که اگه جواب مثبت ندم منو تا ابد تو خونه زندونی می کنن. برا همین مجبور شدم جواب مثبت بدم:(((( اما من آرشو دوست دارم:((((

من : عزیزم خب اونا مامان و باباتن هرگز زندونیت نمی کنن. حالا یه چیزی گفتن دیگه.

دانش اموزم: تو مامان منو نمی شناسی. یه بار وقتی فهمیده بود من دوست پسر دارم منو چهار روز انداخت تو حیاط بدون غذا و اینا:|

من:   :((


امروز

من : where do u like to go on the weekend?

دانش اموزم: دوست دارم با اقامون برم بیرون

من: واااات؟ :|

دانش اموزم: عکس بعد عملشو بهت نشون دادم؟ ایناهاش. بعد از عملش عاشقش شدم. وقتی می خنده لپش مثه تو سوراخ می شه.

من : اها. مبارکه:| حالا فعلا این سوالا رو جواب بده.

چند دقیقه بعد

دانش اموزم: خونه  م  همین طرفاست. 

من: عه چه خوب مبارکه.

دانش اموزم: اقامون می خواد 206 بخره.

من: مبارکه عزیزم.

دانش اموزم: ما اگه بخوایم ماشین گل بزنیم باید زودتر وقت بگیریم؟

من: نمی دونم والا

دانش اموزم: کسی ازت خواستگاری نکرد تو این مدت؟

من: :| به سوالا جواب می دی یا نه؟

.

.

.

.

اخه یه بچه 19 ساله که شوهرش هم 22 سالشه همش و شغلش شوهرش هم ارایشگریه، واسه من کلاس می ذاره!!! خدااایاااا دو تا آجر پلیز!

و در پایان کلاس، من توی دلم : 

و خانم دریل ، فرشته ای بود که ما قدرش را ندانستیم.


نظرات 5 + ارسال نظر
تیلوتیلو 4 اسفند 1394 ساعت 14:05 http://meslehichkass.blogsky.com/

:))

بیتا 4 اسفند 1394 ساعت 15:50

پس مامان باباهه حق داشتن که زود شوهرش دادن...

وااالااا

بهاره 4 اسفند 1394 ساعت 22:15

چقدر زود عاشقش شد

بچه ست دیگه

leila 5 اسفند 1394 ساعت 08:21

:))))

منا شیک 7 اسفند 1394 ساعت 18:26

:|

بچه اس نمیفهمه چه شکری خورده ،

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد