نوه ی دوست مامان یه پسر بچه ی سه ساله ست که چند روز پیش موقع توپ بازی تلویزیونشونو شکوند. بعد باباش گفت فدا سرتون. رفت بزرگترشو خرید. بچه رو هم دعوا نکردن که روحیه ش خراب نشه.
اونوقت من که بچه بودم، یه ویدیو داشتیم که اگه فیلمو می زدیم عقب گیر می کرد. بعد من یه روز حواسم نبود فیلمو بردم عقب و گیر کرد!
تعریف نمی کنم که بعدش چی شد چون نمی خوام ریملتون پخش شه :| اصن بهش فکر هم نکنید :|
همینه دیگه فک نکن فقط سر تو از این بلاها اومده زمان ما کلا همینجوری بود :|||
من دهه شصتی نیستما
منم دهه هفتادیم :|
ولی به نظر من قبل از 72 بیشتر شبیه دهه شصتیان تا دهه هفتادیا!
اره
به خاطر ١٣ روز میگی دهه شصتی نیستم؟ هستیم بابا! ما هم نسل سوخته ایم
عه تولدمو میدونی کیه افرین
ماهم همینطوری بودیم
نمیخواد بهش فکر کنی
من یادمه یبار همچین کتک خوردم که یه تیکه از پوست دستم که روی موکت کشیده شده بود کامل رفت و بدجور زخم شد.
منم دقیقا اینو تجربه کردم
من کتک زیاد خوردم.. کتک زدن و عادی بودن زدنه برای نسل دهه شصد قبل و بعدش تا ابتدای دهه هفتاده فقط ابتدای اون.. بعدش همه عزیز خونه بار اومدن و از گل نازک تر نشنیدن..
درسته
همه از این خاطره ها دارن راحت باش. مامان من با هر چی دلت بخواد ما رو زده. دمپایی ابری لوله جارو برقی... پرتاب اوتع و اقسام چیزا... فلفل... نگم برات دیگه
مامانم هیچوقت منو نزده