خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

شین

با یکی از همکارا رفتم بیرون. قرار نبود بریم. یهو شد. روز اولی که دیدمش فکر نمی کردم یه روز با هم بریم بیرون. اصلا جوری نگام نمی کرد ک انگار یه روزی با هم می ریم بیرون. دختر خیلی خوبیه. دو سال ازم بزرگتره. همه مدتی که با هم قدم زدیم به خودم می گفتم نکنه یه روزی خیلی دوسش داشته باشم! واقعا نمی خوام خیلی دوسش داشته باشم! اون واقعا دوست داشتنیه. وقتی فکرای مسخرم رو می شنید اصلا نمی خندید و خیلی جدی نگام می کرد. منم وقتی به حرفاش گوش می دادم واقعا از ته دلم گوش می دادم. توی بلوار کنار دریا با هم قدم زدیم و من تعجب می کردم که چرا نمی تونم دل بکنم و بگم بریم خونه! 

نظرات 1 + ارسال نظر
بهاره 19 اسفند 1394 ساعت 21:40

چون شنونده خوبی برای هم هستین

اره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد