دیشب به دریل پیام دادم و ازش خواستم وقتی مامانش به هوش اومد بهم خبر بده. اونم گفت باشه عزیزم! دریل به من گفت عزیزم!! بعدش فهمیدم داره گریه می کنه. گفت حال مامانش خوب نیست و بهش اکسیژن وصل کردن. عکسشم بهم داد. منم گریه م گرفت. فکر کنم تا ساعت 2.30گریه کردم. درسته که مامانش شاید خیلی وقتا حس بدی رو بهم داد اما من طاقت ندارم ببینم درد می کشه. یا ببینم دریل گریه می کنه.
بالاخره به هوش اومد. اما خیلی درد داره.
چهار ساعت تو اتاق عمل بوده!
خیلی براش ناراحتم.