خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

مردن

نمی گم تاحالا نخواستم بمیرم، ولی شدیدا میل به زندگی دارم. منظورم اینه که درسته تاحالا تو موقعیتی بودم که بخوام بمیرم، اما میل به زندگی در من بسیار زیاده. و حتی بخاطر چیزای کوچیک حاضرم نمیرم. مثل پوشیدن پیراهن آبی، بستنی، کوکو سبزی با ماست، و خیلی چیزای دیگه. . . و حالا فکر کنید یکی از دوستای خیلی قدیمی من دقیقا برعکس منه. دوست داره بمیره. به خودکشی فکر میکنه. به اینکه چجوری بمیره تا مرگش موندگار بشه. دوست داره بمیره. . .تو هر شرایطی حرف از مرگ می زنه. تحویل سال، تولد، دور همی. . . اکثر پیاماش در مورد مرگه. . . حتی وقتی داریم قهقهه می زنیم اون حرف مرگو می زنه. . .

تاحالا شده که وسط خنده با این حرفاش بغض بیاد تو گلوم. شده یهو از صبح حالم گرفته بشه و دیگه نتونم کارامو انجام بدم. اون حتی اگه خودشو نکشه، با این حرفاش تاحالا هزار بار منو تو شرایطی گذاشته که انگار خودکشی کرده. چه شبایی که خواب خودکشیش رو ندیدم. چه لحظه هایی که با فکر خودکشیش تنم نلرزیده. . . 

یه تصمیم گرفتم. . . اما نمی دونم خوبه یا بد

نظرات 5 + ارسال نظر
بیتا 14 خرداد 1395 ساعت 00:35

تصمیمت صد در صد درسته ثنا جون . ارتباطتو باهاش به حداقل برسون . ببخشید دستوری شد چون خیلی خیلی دوست دارم گفتم والا من کاری به زندگی بقیه ندارم . خودمم چند وقته تصمیم گرفتم آدمای حسود ، انرژی منفی ، سواستفاده گر ....از زندگیم حذف کنم حتی صمیمی ترین هارو ...

اوه نه ! هرگز! اصلا منظورم این نبود!

شعله 14 خرداد 1395 ساعت 10:42 http://golesorkh73.blogfa.com

نکشیش

=))))

شیرین 14 خرداد 1395 ساعت 11:20

کسی که موندگاری با مرگش براش مهمه قطعا دوست نداره در واقع بمیره ٬ فقط توجه می خواد . مشکلش اینه که راه دیگه ای بلد نیست که کاری کنه ملت بهش توجه کنن . بهش بگو حتی اگر به طرز بسیار غم انگیزی خودکشی کنه و همه بگن آخی نازی بیچاره بعد یه مدت همه یادشون میره و میرن سینما و چیپس می خورن یا میرن تو رختخواب و اینا کسی هم براش هیچ اهمیتی نداره که اون زیر خاکه خودشم نیست که ببینه کسی بهش فکر می کنه یا نه اگرم فکر کنه به هیچ دردش نمی خوره
چقدر حرف زدم اه

نه اخه شما نمی شناسینش
اصلا توجه نمی خواد. خودش تو مرکز توجهه

مهسا 14 خرداد 1395 ساعت 15:50

میدونی دلیلی واسه موندن نمیبینه آخه ته این دنیا چی میتونه باشه؟ماقراره به کجا برسیم مثلا خود من که الان ترم4پزشکیم انقد درس بخونم که چی بشه آخرش که به کجا برسم جز اینکه خودمو خسته میکنم کار دیگه ای نمیکنم میدونی در حقیقتwe are lost
اما خودمونو میزنیم به خریت چون بزرگترین نعمت همین خریته اگه میفهمیدیم وبه آخرش فکرمیکردیم انقد واسه دوتن آهن وآجر وپر کردن شکم که در نهایت مدفوعه و...نمیجنگیدیم انقد کارخونه ی تولید مدفوع نبودیم ومیفهمیدیم که انقدر مردم خنگ دارن کارخونه ی تولید مدفوع تولید میکنن که یا مثل من در عذاب میشن یا مثل یکی دیگه سرخوش امیدوارم منم بمیرم راحت شم از این زندون که جز سختی چیزدیگه ای نداشته

من نظرم اینه که کسی که میخواد خودشو بکشه، انقد نگه، بلکه خودشو بکشه. . .

عادله 17 خرداد 1395 ساعت 08:30

یه هم اتاقی داشتم تو خوابگاه دانشجویی.. بنا به هر دلیلی هر روز جلوی چشم من و بقیه هم اتاقی ها میزد زیر گریه و یه نایلون قرص و میگرفت تو دستش و وانمود میکرد میخواد بخوره ... و منه ترم اولیه ساده هم کاره هر روزم شده بود از روی تختم که طبقه ی دوم بود بپرم پایین و بعد کلی داد و فریاد و ضربه خوردن موفق میشدیم نایلون ازش بگیریم.... این شده بود کار هرروز عصر...
یه روز عصبانی شدم و بهش گفتم (ط) اگه قصد خودکشی داری هر روز تن و بدنه ما رو نلرزون بی صدا یه جای خلوت قرص بخور به هیچکی هم نگو بعد لطفا برو تو محوطه ی بیرون و آروم بمیر چون من تو اتاقی که جنازه باشه دیگه نمیتونم بمونم...
راستش بعد ترسیدم نکنه واقعا اینکا رو بکنه ولی خوشبختانه خودش و که نکشت هیچی دیگه هم اون فیلما رو ازش ندیدم...

کار خوبی کردی
من اگه بودم به زور قرصارو می ریختم تو حلقش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد