خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

I'm me

ما خوش هیکلا وقتی ورزش می کنیم، اصن هدفمون این نیست که لاغر شیم. فقط به این فکر می کنیم که سیکس پک داشته باشیم یا همون دو تا خط کافیه. آره...

بعد دیشب، شب بسیار بزرگی بود. بگو چرا؟ چون بزرگ شدم. یه وقت فکر نکنین منظورم ظاهرمه ها. نخیر. هنوز baby faceهستم. خیالتون راحت. از یه لحاظ دیگه شب بزرگی بود. شبای زیادی تو زندگی آدم هست که پر از تصمیمه ولی اخرم به هیچکدوم عمل نمی کنیم. اما یه سری از شبا خودشون راهتو عوض می کنن. شاید انقد گریه کنی که چشات ورم کنه ولی مهم اینه که یهو عوض می شی. قوی تر از قبل می شی. راهت تغییر می کنه. یادت میاد خیلی وقته اینجوری به خودت فکر نکرده بودی.


من وقتی خیلی زیاد ناراحتم از صدای سکوت توی سرم بدم میاد. حتی اگه هندزفری هم تو گوشم باشه باز اون سکوتو حس می کنم. برا همین مجبورم حرف بزنم یا بالاخره یه صدایی از خودم دربیارم. مثلا دراز میکشم و سرمو از بغل می چسبونم رو فرش و بدون توقف می گم" ااااااااااااا...." یا میگم " هممممممممممم" یا با هایده می خونم یا اصن ممکنه حال خوندن نداشته باشم و هایده بخونه و من بگم ستشکبنلپبخسخسوبکلپیپلکبحستوزکز

یعنی فقط تولید صدا کنم تا اون سکوت وحشتناکی که حاصل ناراحتیه، از بین ببرم. 


نظرات 2 + ارسال نظر
بیتا 24 خرداد 1395 ساعت 15:21

شبیه آنه شرلی و جودی ابوت حرف می زنی . وقتی نوشته هاتو می خونم این دوتا شخصیت کارتونی تو برام تداعی میشه .

بیشتر جودی آبوت
اینو خیلیا بهم میگن مخصوصا اونایی که منو از نزدیک می بینن :))

فرزانه 24 خرداد 1395 ساعت 18:51

ثنا جون کاش میگفتی چیکار کردی که تونستی فکرت رو عوض کنی راجع به خودت .
من دوست دارم نظرم رو در مورد خودم و در مورد اطرافیان و دوستام تغییر بدم ، تغییری که آخرش به این نتیجه برسم که وجودشون توی زندگیم حتی یه لحظه هم اضافیه .

من نظر بدی به اطرافیان ندارم...دوسشونم دارم...
خودم تغییر نکردم. خودش ایجاد شد. و خیلی سخت بود. مثل مردن. مثل غرق شدن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد