خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

جمعه

از اونجایی که پیانوی من خیلی داغونه و پیانوی آموزشگاه یه چیزی در حد تیم ملیه، تصمیم گرفتم جمعه ها برم اونجا تمرین کنم. از ساعت9.30 تا11 اونجا بودم و تمرین کردم و بعد خواستم بیام خونه که با منشی آموزشگاه سر صحبت باز شد و یه عالمه حرفای جالب زد. منشی اونجا خودش استاد موسیقی بچه هاست و خیلی زیاد از موسیقی می دونه. خیلی هم آدم متواضعیه.
بعد اومدم خونه  ناهار خوردم. از اونجایی که بعد از هر غذا خوردن باید یه دل درد طولانی رو تحمل کنم، اومدم اینجا تو اتاق که دردم تموم شه بعد برم حموم.
از ته دلم از خودم خواهش می کنم که حداقل صفحه ی اول تمرین رو امروز یاد بگیرم. جالبه بگم که قبل از شروع کلاس من، یه دختر کوچولو تو کلاسه و یه آهنگی رو می زد که من هربار دلم می خواست از استادم بپرسم اسم این قطعه چیه ولی یادم می رفت تا اینکه استادم جلسه پیش اینو زد و گفت تمرین جلسه ی بعدته. یعنییییییی از خوشحالی می خواستم جیغ بزنم! من عاشق این قطعه بودم! ولی خیلی طولانیه. چهار بخشه! و تورو خدا من امروز بخش اولو یاد بگیرم! تورو خداااااااا :/
کاش فردا هم تعطیل بود.