خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

ژولیت

اره خب شده بخاطر پدرم خجالت بکشم. باور کنید شده! با اینکه اون هیچ ربطی به ما نداره و ما کجا و اون کجا. اما با این حال شده که گاهی از فرط خجالت و شرم مچاله شم تو خودم. می دونم اگه کامنتا باز بود می گفتین اوه ثنا این حرفو نزن تو فلانی و اینا. ولی خب منم که میگم فقط گاهی این حس شرم همه ی وجودم رو میگیره. طوری که روم نمی شه اون لحظه با کسی صحبت کنم یا نگاش کنم. حس می کنم خیلی سطح پایین و داغونم. یه حس سنگینی روی شونه هام میاد. باور کنید می دونم پدرم هیچ ربطی به من نداره اما فقط گاهی همه ی سلولام خجالت می کشن. حس می کنم زیر دستگاه پرسم. له شدنم رو حس می کنم.
فکر می کنم الان باید برم حموم چون ورزش کردم. بعد هم دوباره پیانو. حالا حاضرم اسم این قطعه ای که دارم تمرین میکنم بگم. رومئو و ژولیت. از ریچارد کلایدرمن.