اقا هیشکی به وقت ما احترام نمی ذاره. نه دکتر. نه خیاط. نه ...
جمعه ها رو دوس دارم انگار کش میاد. چه خوب بگذره چه بد. طولانیه. برا همین بستگی به خودت داره که چجوری بگذرونیش. یعنی تصمیم با خودته. اینه که جالبش می کنه. می تونی ده تا نقاشی بکشی. یا هزار بار یه قطعه رو با پیانو تمرین کنی یا یه فصلللل سریال ببینی که من اصن این اخری رو دوست ندارم چون حس بدی بهم دست می ده.
خلاصه که خیلی کش داره. مثه پنیر پیتزا
بورس برام بیشتر مثه اعتیاده تا یه منبع درامد. نمی تونم ترکش کنم. و روزای تعطیل واقعا سخت می گذره و وقتی ساعت 12.30 می شه خیلی غصه م می شه
تو 28 سالگی به این نتیجه رسیدم که مگه خودم چشه؟
شبا به صورتم ویتامین eمی زنم و به شصت سالگیم فکر می کنم که قراره ازم بپرسن چیکار کردم که پوستم عین 25 ساله ها می مونه؟
راست میگی خیلی امروز طولانی بود لنتی همشم نشسته بودم ب مانیتور زل زده بودم:/