خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

مرداد 99

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کاش

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خرداد

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

متاسفم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سهمیه هم ندارم ۱۵۰۰ حساب کنه

حالا اگه جدی نت قطع شه و بشیم کره ی شمالی، من واقعا رَوا می دارم که یه لیتر بنزین سه تومنی بخریم بریزیم رو خودمون و فندکو بزنیم. 

ماساژ ارواح(ارواح عمه ت)

کنار رخت خوابم دراز کشیدم. مثه هر شب مسواک زدم، نخ دندون کشیدم و به صورتم و دست و پام روغن بچه زدم تا به خودم یادآوری که چقد به خودم اهمیت میدم. برای مامان یه جوراب کاموایی گرم بافتم که یه لنگه ش مونده. اونم فردا تمومه. کتاب آموزشی خوندم و هیچی نفهمیدم. منتظرم که بالاخره بعد از یه مدت زمانی دیگه متوجه شم این کتابا چی میگن. همچنان از نبود اینترنت درست و حسابی و دسترسی نداشتن به اینستا و خیلی از سایتا رنج می بریم. دیشب یه سر به آرشیو وبلاگ زدم و سال های دور زندگیمو خوندم و دیدم هیچوقت شغلمو دوست نداشتم. فکر کن! ۱۰ ساله که سر این کار میرم و حتی خیلی هم خوب کارمو انجام میدم و تو کارم موفقم ولی ازش خوشم نمیاد. چقد از نظر روحی بهم فشار اومده تو این مدت و همچنان هم میاد و هی به خودم می گفتم بچه جون تو چی کشیدی تو این مدت؟! واقعا باید یه جایی برای ماساژ روح و روان وجود داشته باشه و روحمو بفرستم یه کم ریلکس کنه.

تو حق داری هر سلیقه ای داشته باشی

این نوشته دو تا موضوع داره که تو یه پست نوشتم.باشه؟

آدم معمولا دوست داره وقتی زحمتی میکشه در مقابلش ازش قدر دانی بشه و حالا اگه قدر دانی هم نشد، حداقل بهش نگن تو هیچ کاری نکردی.. یه جورایی انگار خستگی تو تن آدم می مونه.

منم اینجوری فکر می کردم و وقتی جمله ی «تو هیچ کاری نکردی» رو می شنیدم به قدری عصبانی می شدم که گریه م می گرفت. اما بعدش با خودم فکر کردم که خب وقتی یکی متوجه زحمتت نشده، به این معنی نیست که زحمتی نکشیدی. این ایراد تو نیست که کارت و زحمتت و وقتی که گذاشتی به چشم نیومده. تو مقصر نیستی و باید ادامه بدی. تا کِی؟ بهت میگم. تا وقتی که نتونن نادیده بگیرنت. نتونن بگن کاری نکردی. نه برای اثبات خودت به بقیه.نه. برای اینکه اینجوری بهترین می شی. موفق تر می شی. اینجوری مثال زدنی می شی. 

جاج میشی؟ ادامه بده. یه جایی یه وقتی دیگه هیچ جاجی نمی تونه از پا درت بیاره.

تو حق داری خواننده ی مورد علاقه، فوتبالیست مورد علاقه، اینفلوئنسر مورد علاقه و هر مورد علاقه ی دیگه ای داشته باشی. نباید علاقتو قایم کنی. تو حق داری درباره مورد علاقه هات حرف بزنی. حق داری نظرتو بگی. هیچوقت نذار کسی باعث بشه دهنتو ببندی. حتی شده درباره مورد علاقه هات بنویس. فقط خفه خون نگیر. می دونی چی میگم؟ تو اجازه داری حتی بدترین سلیقه ی دنیارو داشته باشی. این حق توئه.

سقف آرزوها

جهرمی تو مصاحبه ش گفته اینترنت وصل میشه و ما چیزی به اسم اینترنت ملی نداریم و تا الانم کلی خسارت دیدیم. ولی نگفت کی وصل میشه.

من هر روز تصور میکنم که وقتی اینترنت وصل میشه من چجوری می فهمم؟ مثلا یهو نوتیفیکیشنای اینستا میاد! بعد حتما جیغ میکشم و می پرم بالا پایین و سریع فیلترشکنو وصل میکنم و میرم تو تلگرام و تو کانالم می نویسم : دق کردم... از دوریتون دق کردم!

بعد میرم تو یوتیوب می بینم shane ویدیو جدید گذاشته یا نه! حتما گذاشته! بعد میشینم کم کم بقیه ویدیو آموزشیارو میسازم.  Minecraft یا شایدم Sims دانلود می کنم و دوستامو در جریان بازیام میذارم. استوری میذارم.. بازم برای استوریام کلی وقت میذارم تا فالوئرا بدونن چقد برام مهمن و برام مهمه چشماشون چی ببینه و چجوری بخونه. کار اینترنتیمو ادامه میدم. سایتمو کامل می کنم..

.

.

نگاه سقف آرزوهامون چه کوتاه شد!

چرا

موضوع اینجاست با قطع اینترنت من یه عالمه دوست کانالی رو از دست دادم که تنها راه ارتباطیمون تلگرام و اینستا بود. یعنی دیگه هیچوقت نمیتونم پیداشون کنم؟

موضوع دیگه اینه که در حال حاضر شغل اینترنتیمو از دست دادم و این برام قابل هضم نیست.

کنترل تا کجا؟

باورم نمی شه! باورم نمی شه می تونم در حین عصبانیت اینقدر نایس برخورد کنم و تن صدام جوری باشه که انگار همه چی حله و روی موجای مکزیکوییم.

دق دادن جرم نیست؟

راستش کم کم دارم پی می برم دلیل مرگ آدما، خود آدما هستن. تا آدما  همو دق ندن، کسی نمی میره. جدی می گم. خود من همین الان میتونم دو سه نفر رو نام ببرم که عامل مرگم می شن. 

خین و خین ریزی

ریزش بورس برای منی که سال 92 وارد بورس شدم که بدترین سال بورسی بوده، نوستالژی قشنگی داره. البته اون موقع پول خیلی کمی توی بورس داشتم و برام مهم نبود چی می شه. نوشته های بقیه رو می خوندم و با خودم می گفتم انگار بی پول بودن همچین هم چیز بدی نیست. جدی جدی باورم شده بود که اونایی که خیلی پول دارن، ریسک زندگیشون هم بالاتره. اما بعد جلوی چشمم بازار جون گرفت و سرمایه های ملت چند برابر شد و هیچکس دیگه حتی به یاد روزهای قرمز بازار هم نبود. 

و من هم ریسک زندگی ادم پولدارارو فراموش کرده بودم و هر روز محاسبه می کردم اگه به جای 200 تومن، 1 تومن از فلان سهم داشتم چقد سود می کردم؟ اگه 5 تومن داشتم چی؟ 10 چی؟...

و حالا تاریخ تکرار شده و منم به خاطر اینکه سرمایه م توی بورس بیشتر شده، جزء کسایی هستم که می بینم سهمام هر روز چطوری منفی 5 درصد میاد پایین تر. سرمایه ای که با زحمت به دست آوردم این روزا ارزشش کمتر شده و شاید حالا حالاها طول می کشه تا بشه اون چیزی که هدفم بوده. 

از فرشته کوچولو پرسیدین.. خوبه. ولی باید براش دعا کنیم.

حالا هرچقد هم تو گوشم بخونه don't give in without a fight

دستمال سفید رو نه به نشانه ی صلح، که به نشانه ی تسلیم بالا می برم. 


صرفا جهت چیز

انقد دلم برا کلاس اولی ها می سوزه! فکرشو بکن! ۱۲ساااااال باید درسای به درد نخور بخونن در حالیکه لباسای زشتی پوشیدن و ساعت ۶:۴۵ بیدار شدن.  توی صف به حرفای مدیر با میکروفون خرابش که هی سوت میکشه گوش میدن، از جلو نظام میگن و ورزشای مسخره می کنن، ناخناشون چک میشه. زنگ ورزشا به پوچ ترین ساعتای زندگی تبدیل میشه و معلم پرورشی از مرگ و جهنم حرف میزنه. مدرسه جاییه که اگه به درس جواب ندی امیتازت به عنوان یک انسان هم پایین میاد و تحقیر میشی. چون بلد نبودی تو سن ۱۲ سالگی بگی آب و هوای کشورای استوایی چجوریه در حالیکه بزرگترین سفرت به مشهد بوده، به عنوان شاگرد خنگ شناخته میشی و معلم فیزیک و ریاضی تو امتحان سوالایی رو میدن که در طول سال هرگز حتی اشاره ای بهش نکردن. بزرگترین مسائل هندسی رو بدون اینکه بفهمی حفظ میکنی. همیشه راه حلت درسته ولی جوابت نه! و هیچوقت نمیفهمی به تو چه که اگر یک جسم در حال حرکت با سرعت فلان باشد و بادی با شدت فلان بوزد چی‌میشه. به تو چه که عدد ۹۴۷۱۷۳توی آینه چطور خونده میشه. معلم زیست هر سال یه قورباغه رو پاره پوره میکنه و معلم زبان اگه بفهمه زبانت خوبه دیگه محل سگ بهت نمیذاره. اگه صرف کردن فعلای عربی رو بلد نباشی فاتحه ت خونده ست. مدرسه جاییه که شاگردای کلاسای بالاتر می تونن بهت زور بگن. معلما در صورتیکه بخوان کول بودنشون رو نشون بدن روی میز می شینن. بغل دستیت همیشه سرفه میکنه و تورو هم مریض میکنه و‌ زنگ تفریح اگه بری دستشویی باختی چون زنگ میخوره و تغذیه ت می مونه. تغذیه ای که مامانت داده و تو دلت میخواسته از بوفه خرید کنی.

من به عنوان کسی که همیشه شاگرد اول بوده میگم از مدرسه متنفرم.