خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
خــانــومــیان

خــانــومــیان

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

استاد و کلید

مامان از اینکه من کلیدامو گم کنم متنفره و من امروز برای دومین بار کلیدامو گم کردم. بهش گفتم اگه مریض می شدم میرفتم زیر سروم بهتر بود یا کلیدامو گم می کردم؟ 

نه واقعا کدومش بهتره؟

امروز استاد طراحی از من متنفر شد. البته من جلسه قبل ازش متنفر شدم. اون گفته بود هرموقع دوست داری می تونی مداد رنگی بیاری. منم امروز مداد رنگی بردم و اون گفت باید از قبل بهم می گفتی. من اماده نیستم امروز راجع به مداد رنگی بهت توضیح بدم و بعد گفت خودت اگه دانش اموزت بهت بگه فلان مبحث جدید زبان رو بهم یاد بده تو می تونی؟ منم فقط نگاش کردم. بعد گفت خب حرفمو زدم حالا بریم سر درسمون. یه کتاب آورد که توش پر از چهره هست و من گفتم نمیخوام چهره بکشم میخوام منظره بکشم. بعد اون به بقیه چهره داد و برای من منظره گذاشت. البته کتاب رو محکم روی میز کوبید. و بهم گفت تو چرا برعکس همه ای؟ همه میخوان چهره بکشن تو میگی منظره؟ آخرش هم گفت خیلی بد کشیدی و نیاز به تمرین خیلی زیاد داری. هنوز هیچی بلد نیستی.

و حالا چرا من جلسه قبل ازش متنفر شدم؟ چون چند جلسه بود که تمام اون دو ساعت کلاس رو حرف می زد و مدادمم تو دستش بود و طراحی می کرد  و من فقط نگاش می کردم. اصلا اجازه نمی داد من چیزی بکشم. برا همین حسابی خسته م کرد.

من بدم نمیاد طراحی چهره بلد باشم. اما نمیخوام از این استاده یاد بگیرم. چون اصلا نمیذاره کار خودتو بکنی. حتی اگه یه چیزو عالی بکشی میگه خوب نیست باید مثل من فقط خط خطی(کلا سبک خودش همینه. همه چیز با خط خطی) کنی سبک خوبیه ولی نباید تحمیلش کنه. من از محدودیت بدم میاد. اگه پول دوازده جلسه رو همون روز اول نمی گرفت الان می تونستم برم جای دیگه اما متاسفانه مجبورم 5جلسه دیگه هم تحملش کنم. حداقل وقتی کلاس بعدی می رم استادش خانومه و مثل این آقا انقد هیز نیست.

تاااازه شانس آوردم دفتر نقاشی خودمو هیچوقت نبردم کلاس. وقتی به نقاشی هایی که بقیه تو خونه کشیدن نگاه می کنه می گه اینا خیلی بی ارزشه :|

فکر کن اگه به نقاشی من بگه بی ارزش چی میشه؟ می رم رو همه تابلوهایی که کشیده فحش می نویسم!

Why?

اون گوسفندایی که بهم خندیده بودن، جلسه ی بعدش هی تعجب می کردن که من چرا انقد سر سنگینم و نمی خندم. هی شوخی می کردن ولی من نگاشونم نمی کردم. بعد یکیشون اومد پیشم ناخنشو نشونم داد که از وسط شکسته بود و کبود شده بود. منم فقط گفتم اوهوم. البته یکیشون غایب بود. بعد شبش یکیشون توی اینستا فالوم کرد که بگه ما با هم دوستیم. عکسامم لایک کرد که حتما ببینمش. امروز اونی که غایب بود هم اومده بود. عادتشه بهت زل بزنه و بعد چشم غره بره. همشم تو کلاس کلمه می پرسه و هی میگه این کلمه امریکن و بریتیشش چه فرقی داره. تا دو جلسه پیش هرچی می پرسید من راحت جوابشو می دادم اما امروز خودم رومو بر گردوندم و وقتی ازم کلمه پرسید گفتم چک یور دیکشنری. البته بگم قبل از اینکه وارد کلاسشون بشم نزدیکه اشکم دربیاد و همه پله ها رو با فحشای بد بد می رم بالا و وقتی دستگیره ی در رو میارم پایین همش از خودم می پرسم: آخه چراااا؟؟؟؟ چرااااا؟؟؟؟