-
:*
28 خرداد 1396 09:37
شما فکر کن می خوای عوض شی، خوب شی، آروم شی، می گه نه! همونی رو می خواد که از اول بودین. حتی اگه رو مخ باشین. دخالت کنید(زندگیمونه خب) و یا هر چیز دیگه ای. اون انقد از همون روز اول عاشق خودتون شده که هیچ ورژن دیگه ای رو نمی خواد! زود بفهمه خودتون نیستین. زود بفهمه یه مرگیتون هست. بعد خودش همه چیو درست کنه. براش مهمه...
-
بارون بارونه
27 خرداد 1396 23:13
تو این وقت از سال که دمای هوا توی شهرای جنوبی به 50 درجه و حتی بیشتر رسیده، من اینجا موش آب کشیده میام خونه چون هوا بارونیه! عین اینه که از صبح از آشپزخونه بوی قرمه سبزی بیاد، ولی ببینید ناهار آلو مسما دارید! نمی خوره تو ذوقتون؟! آخه بارون؟ الان؟ من باید تو این روزا یخ بزنم ؟ علاقه م به پیانو روز به روز بیشتر می شه....
-
امکانات خارجیا
27 خرداد 1396 09:54
توی گوگل اگه به انگلیسی بنویسین می خوام بمیرم، یه شماره تلفن میاد بالاشم نوشته که مشاور جلوگیری از خودکشی و ایناست. البته فکر نکنم از ایران بشه زنگ زد. حالا فارسی بنویسین می خوام بمیرم. . . یهو می بینین کلی آدم دیگه مثه شما می خوان بمیرن. حالا خارجیا زنگ می زنن به اون شماره چی میگن؟ + می خوام بمیرم. - نزدیک پریودته؟ +...
-
دریل اینا
26 خرداد 1396 21:42
تو حموم بودم که یه صدای آشنا و عصبانی شنیدم. هی فکر می کردم چقد صداش شبیه مامان خانم دریله. بله! مامان دریل اومده بود اینجا و داشت با صدای بلند و عصبی حرف می زد. فهمیدم با دریل دعواش شده. دلم نمی خواست اینو بگم ولی دریل دیگه بچه تو شکمش نیست. یعنی خب حتما اون بچهه می خواد بعدا بباد تو شکمش. بعد امروز می خواست برا...
-
دسته به دسته
25 خرداد 1396 22:06
دو نوع آدم آروم وجود داره نوع اول: آدم آرومی که بیشتر باعث می شه دق کنی. چون بیخیاله. مثلا اگه یه بحثی پیش بیاد یا اتفاقی بیفته این آدم فقط وایمیسته نگات می کنه. گوش می ده ولی عکس العملی نداره. چه بسا یه لبخند هم گوشه ی لبشه و آخرشم کار خودشو می کنه. این آدما آینه ی دق هستن. نوع دوم آدم آرومیه که خیلی اهمیت میده ولی...
-
تعطیلات بای بای
24 خرداد 1396 22:50
می دونین تاحالا خیلیا واسم کامنت خصوصی و عمومی گذاشتن تو اینستا و وبلاگام و .. گذاشتن و گفتن تو می تونی نویسنده بشی. شاید باورتون نشه ولی گاهی انقد از این حرفی که بهم می زنن جوگیر می شم که اقدام به داستان نویسی می کنم :دی اما همه داستانام یا خیلی غم انگیزه، یا خیلی چندش آوره و یا خیلی ترسناک. یعنی داستانایی که می...
-
مسواک خاک بر سر
23 خرداد 1396 23:35
نمی دونم چه مرضی دارم که همیشه خمیر دندون یا مسواکم از دستم می افته. تو خونه قبلیه که روشویی و دستشویی از هم دور بود اصلا چنین اتفاقی نمی افتاد اما اینجا کا دستشوییمون خیلی کوچیکه همیشه اینجوری می شه. یا بار خمیر دندون از دستم افتاد رفت تو اون سوراخه. بعد گلاب به روتون می دونین که دستشویی آپارتمان یه جوریه که اون...
-
نهایت خوشبختی و حال خوش
23 خرداد 1396 09:40
سلام چقد امروز حالم خوبه. و چقد به زور پا نشدم و چقد خوابم نمیاد. همه چی عالیه. منم عالی ام. تو هم عالی ای. از گلوم همه چی راحت می ره پایین. چشامم نمی سوزه چون خوابش نمیاد. خیلی هم حوصله دارم. و جواب همه رو با روی خوش می دم. خیلی هم برام مهمه که رفتیم جام جهانی و این پیروزی رو به هم میهنانم تبریک می گم. و هیچی به درک...
-
خسته کننده
22 خرداد 1396 13:48
با اینکه اکثرا سعی می کنم وقتی بچه دارن امتحان می دن کارنامه های کلای قبلی رو بنویسم، بازم کلی کارنامه ورقه هست که باید توی خونه نوشته و تصحیح بشن. از صبح فقط یه کم پیانو تمرین کردم و بعد از استحمام:دی مشغول کارنامه بازی بودم تا همین الان. امروز روز خیلی شلوغیه. باید چهار جا برم و کلی خسته بشم. آخریش دندون پزشکیه که...
-
سخنی با خود
21 خرداد 1396 11:23
مثلا لازم نیست بلند فکر کنی. قرار نیست تک تک جمله های تو فکرتو بگی. هرچیزی که نگرانت می کنه، هر تصمیمی، هر کوفتی. آدم خسته می شه همش به نشخوار ذهنیت گوش بده. واسه خودت می شینی پیش بینی میکنی که یه اتفاق بد می افته. همونو بلند بلند فکر می کنی. هیچکسم نیست بزنه تو دهنت! از این به بعد بلند فکر نکن.
-
شمبه
20 خرداد 1396 20:38
امروووووووز که به سختی از خواب پا شدمممممم، سرییییع رفتم پیش پ.ی.ا.ن.و. خانم :دی بعد از ناهارم یه کم کتاب خوندم بعد پیانو تمرین کردم و بعدم یه عاااالمه ورقه تصحیح کردم و کارنامه نوشتم. بعدشم زنگ زدم دندون پزشکی و یه نوبت واسه معاینه گرفتم و نقاشی هم کردم.
-
:|
20 خرداد 1396 00:29
عاقاااا من غلط بکنم اصن ناراحت بشم:| خب بیکاری امروز رو مغزم فشار اورده بود اینجوری شدم:| الانم نتیجشو دیدم. یعنی یکی نیست به من بگه خجالت بکش از این افکار پلیدت. باور کنین درست شده بودما. یه لحظه الان مغزم اتصالی کرد. نتیجشم زود دیدم :| ینی مادر آو نیچر چنان با جفت پا اومد تو صورتم که خودم ازش عذر خواهی کردم.
-
تعطیلات
20 خرداد 1396 00:10
امروز بعد از مدت ها، هیچ کاری نکردم البته به جز صبح که رفتم اموزشگاه و تمرین کردم(پ.ی.ا.ن.و) بعدش دیگه اومدم یه کم خوابیدم و بعد هی اخبار خوندم و تی وی دیدم و چای و زولبیا بامیه و بستنی و میوه و ... خوردم تا شب شد. اصلا عذاب وجدان ندارم که بعد از ظهر کاری نکردم چون خیلی خسته بودم و هستم. چهارشنبه کلاس پ.ی.ا.ن.و بخاطر...
-
منه شلوغ پلوغ
19 خرداد 1396 13:31
یه خونه با پنجره هاش دقیقا جلوی پنجره اتاق من و در تراس اون یکی اتاقمونه که تا همین چند روز پیش هیچکس توش زندگی نمی کرد و ما اینجا خیلی حس راحت و خوبی داشتیم تا اینکه فهمیدیم انگار قراره از این به بعد کسی اونجا زندگی کنه. دیگه پرده ها رو نمی کشیم. دیگه وقتی هواپیما میاد نمیتونم برم رو تراس و راحت با دستم ادای دوربین...
-
وان پک
17 خرداد 1396 10:04
از 17 اردیبهشت تا الان ورزش نکردم :| آخه می دونین چرا؟ چون 17اردیبهشت خیلییییی بهم خوش گذشته بود و من تا الان تو فاز همون روز بودم. الانم هستم! برا همین نمی تونم تکون بخورم. همین که می رم سر کار باید ازم تشکر بشه :دی ولی حالا سعی میکنم از چند روز دیگه دوباره ورزش کنم. متاسفانه بازم باید درد بعد از ورزشو تحمل کنم :|...
-
اسلایم
16 خرداد 1396 21:42
چقد بی اینستاگرامی راحته. یعنی از وقتی پاکش کردم هی گوشیمو چک میکنم ولی میبینم هیچ کار خاصی باهاش ندارم. یا تا میخوام چیزی بخورم یا کاری کنم میخوام استوری بذارم ولی می بینم اینستا ندارم. راااااحت. حالا پنجشنبه یه لحظه نصبش می کنم. ولی فقط یه لحظه! یکی از دانش آموزام واسم اسلایم خریده. الان میخوام باهاش بازی کنم....
-
هیتلر
16 خرداد 1396 01:52
و اینگونه وسط فکر و خیال حالمان خوب می شود. زیبایی در سادگیست. به همین سادگی : دی آخیشششش
-
؟؟؟
16 خرداد 1396 01:19
میرم که بخوابم. نزدیک تختم. زنگ می زنه. بر میگردم تو اتاق خودم. حرف می زنیم. حرف می زنیم. حرف می زنیم. می خوابه. بیدار می مونم. فکر می کنم.فکر می کنم. فکر می کنم. من با شلوارک بنفشم که روش لکه های وایتکس مونده و می دونم تو زندگی قبلیش یه پیژامه بوده... بله من با همین شلوارک بنفشم تا 1400 یه پیانیست می شم. من خودمو گم...
-
:)
15 خرداد 1396 17:52
متن زیرو بعد از ناهار نوشتم که دیگه نشد پست کنم. سلام بازم اومدم بگم دلم درد می کنه. شما خوبین؟ من اصلا. بعد از هر غذا خوردن می پیچم تو خودم. تازه یه مشکل دیگه هم پیدا کردم. مشکل فکرای بیخود. همش فکرای مزخرف میاد تو سرم. می دونم که همش بخاطر این دل درده. البته دلیل دیگه ش هم اینه که من تاحالا همچین تجربه ای نداشتم....
-
مورنین'
14 خرداد 1396 23:38
دوست نداشتم شب بشه. از اینکه الان آسمون سیاهه اصلا خوشحال نیستم. درسته از خیلی لحاظ روز خوبی نبود ولی خودم تک تک لحظه هاشو درست کردم. هرجا احساس می کردم الانه که اشکم بریزه، سریع یه کاری می کردم تا حالم خوب شه. حتی وسط هال رو به سقف دراز کشیدم با صدای بلند و البته با لحن خوب با خودم حرف زدم و گفتم چقد خوشحالم که فردا...
-
جمعه
12 خرداد 1396 12:34
از اونجایی که پیانوی من خیلی داغونه و پیانوی آموزشگاه یه چیزی در حد تیم ملیه، تصمیم گرفتم جمعه ها برم اونجا تمرین کنم. از ساعت9.30 تا11 اونجا بودم و تمرین کردم و بعد خواستم بیام خونه که با منشی آموزشگاه سر صحبت باز شد و یه عالمه حرفای جالب زد. منشی اونجا خودش استاد موسیقی بچه هاست و خیلی زیاد از موسیقی می دونه. خیلی...
-
آمپول
12 خرداد 1396 00:34
تنهایی رفتم دکتر و آمپول هم زدم. وقتی اومدم خونه حالم یه کم بد بود اما فکر کنم بهتر شدم. قرص هم خوردم. امیدوارم زود این وضعیت خسته کننده تموم شه. رو تختم دراز کشیدم و هی از خودم می پرسم خوشحالی؟ ناراحتی؟ خوشبختی؟ خوبی؟ و هی در جواب می گم به تو چه؟! اگه سر کار نمی رید، از وقتتون نهایت استفاده رو ببرید. هر روز نقاشی...
-
:)))))
11 خرداد 1396 00:50
- واااااای! خاک بر سر کافر!!! + هووووی! چرا فحش می دی؟!
-
:((
10 خرداد 1396 12:20
حال جسمیم اصلا خوب نیست. دیگه از این درد خسته شدم. کاش با تور نمی رفتم. کاش زیر بارون بستنی نمی خوردم. کاش تو اون جای کثیف نمی نشستیم و غذا نمی خوردیم. ساعت خوابمم یه جوری شد که بازم پنج شنبه که صبح کلاس دارم دهنم سرویس می شه. یعنی با این برنامه ی کاریم گند زده میشه تو پنج شنبه های من. همه پنج شنبه ها خوش میگذرونن من...
-
تور
10 خرداد 1396 00:26
توی اردیبهشت و خرداد با همکارا و مامان خاله با تور رفتیم گردش یه روزه. اولیش که تو اردیبهشت بود یه جاهاییش انقد عصبانی شدم که همش تو دلم می گفتم عمرا دیگه با تور بیام. اما دفعه بعد که همین چند روز پیش بود نمی دونم چرا دلم خواست بازم برم. آخه شما نمی دونین که اونجا چقد مثه بهشته. تو گوگل اگه سرچ کنین عکساش میاد. انگار...
-
پیشنهاد
8 خرداد 1396 22:05
من از دخترای خوشگل خوشم میاد. البته نه همشون. اما یه سری رو توی اینستا فالو کردم. فکر کنم دو یا سه نفرشون. که کارشون هم اینه که هر روز می رن یه جا آرایششون می کنن بعد لباسای قشنگ می پوشن و عکس می گیرن. چشمای رنگی، موهای بلوند، قد بلند و هیکل عااالی. بعد اینا که توی اینستا لایو میذاشتن اوایل لایو رو باز می کردم ببینم...
-
جان مریم
7 خرداد 1396 21:19
تقریبا یاد گرفتم جان مریمو بزنم. این دومین آهنگ ایرانیه که یاد گرفتم.اولیش شکار آهو بود. تمرینای این هفته م کمه. چون یکیش تکراریه و یکیشم از کتاب م.ا.ی.ک.ل آرونه. تمرینای اون کتابو زود یاد میگیرم. آخرای ترمه. تقریبا ناراحتم. این ترم از کلاسای روز شنبه و چهارشنبه که مخصوص پسراست، بدم نمیومد. درسته شیطون بودن ولی نسبت...
-
مراقبش باشیم
4 خرداد 1396 22:36
حیف اون سال هایی که اینجوری نگذشت. شایدم هنوز آماده ی این تغییر نبودم. نمی دونم.. شاید باید این همه پستی و بلندی رو پشت سر میذاشتم تا کاملا قابلیت درک این لحظه ها رو داشته باشم . من با همه ی بچگی و بازیگوشیم بزرگ شدم . درسته هنوز عروسکام تو بغلمه، هنوز سر کار با خودم عروسک می برم و یواشکی نگاش می کنم، درسته که خیلی...
-
ایش
1 خرداد 1396 22:19
این بچه های لوس و ننری که مامان باباشون پرتشون میکنن تو کلاس پیانو و توی خونشون یه پیانوی خیلی گرون دارن ولی با اکراه یاد میگیرن حالمو بهم می زنن. خب عزیز من! پیانوتو بده به من! نمی میری که!
-
گل بهار
1 خرداد 1396 12:53
من عادتمه شبا هر طرفی که امکانش هست یه بالش بذارم تا بتونم راحت قل بخورم و هرجا بخوابم. حتی رو دیوار. دلم عروسکمو میخواد. متاسفانه خیلی ازم دوره. اسمش گل بهاره. همش فکر می کنم دلش برام تنگ شده. اون باید حتما پیش من باشه وگرنه نمیتونه درست زندگی کنه. تاحالا براش پیانو نزدم. بغلش نکردم. کنارش نخوابیدم. گل بهار طاقت...